همه یادداشت‌ها

احترام شیخ انصاری به قبر استاد دوران کودکیش!

«مرحوم شیخ انصاری با شاگردهایش می‌رفت، یک‌مرتبه از آن‌ها فاصله گرفت، کنار قبری آمد، با آستینش خاک‌های روی سنگ قبر را پاک کرد.

اصحاب شیخ سؤال کردند: این قبر کیست که این‌گونه احترام می‌کنید؟ گفت:

قبر کسی است که در ادامه

پراکنده‌هایی از شیخ انصاری / 2

«در زمان شیخ انصاری، دو طلبه راه می‌رفتند و از طلبه‌ای تعریف می‌کردند که: خوشا به حال فلانی، دیشب توفیقاتی داشته است، به مسجد سهله رفته و عبادت می‌کرده است؛ و بدون این‌که آن دو متوجّه باشند که شیخ انصاری ← ادامه

ابیات متفرقه!

آدمی برهمه حالی نبود بر یک حال
وقت باشد که بگیرد زخودش نیز ملال

تو چندان که باشی سخن گوی باش
خردمند باش وجهان جوی باش

ماییم که هرگز دمِ بی غم نزدیم
خوردیم بسی خونِ دل [و] دم نزدیم← ادامه

 پراکنده‌هایی از شیخ انصاری!

«شیخ با آن همه وجوهات زیاد، که از چهل میلیون شیعهٔ روی زمین نزدش می‌آوردند، مع‌ذلک مانند یک فقیر گذران می‌کرد و حتّی اموالی که به عنوان تحف و هدایا خدمتش داده می‌شد آن‌ها را بین طلّاب و مستمندان قسمت ← ادامه

 آخرین وصایای شیخ انصاری!

«روزی در نجف اشرف از منزل خود بیرون آمدم به جهت درس. قرب خانه‌ای که منزل داشتم مقبرهٔ فاضل جواد ملّا کتاب بود که صاحب شرح بر روضه است و فرزند جلیل شیخ حسین نجف است. والد و ولد از ← ادامه

چون راه علیّ حقّ است ای دوست نمسّکهُ!

صراطُ علیّ حقُّ نُمسِکهُ 

(این جمله مبارک از کنار هم قرار گرفتن حروف مقطعات سور قرآن با حذف مکررات حاصل میاید)

لاحول و لا برخوان تا نور خدا یابی!

انوار خدا بنگر تا حبّ و ولا یابی !

چون راه ← ادامه

چقدر این کوفیان پستند…!

پدر را در گلیمی از کنار منبر آوردند
پسر را درحصیری غرق خون و بی سر آوردند

علی را کوفیان کشتند درمحراب و بعد از آن
برای کشتن فرزند او، صد لشگر آوردند

اگرخورشید را شق القمر کردند درکوفه
همان ← ادامه

پاسخ شیخ انصاری به مؤلف یک کتاب!

«حاج شیخ مهدی نجفی [مسجدشاهی] … می‌گفت:

شخصی کتابی نوشته بود و آن را خدمت شیخ (انصاری)برده، عرض نمود که در تألیف این کتاب زحمت‌ها کشیده و رنج‌ها برده‌ام و آن را به ضریح‌های مقدّسه متبرّک کرده، حال آن را ← ادامه

خوش ندارم شکمم را از غذاهای لذیذ پر کنم!

«[شیخ انصاری] یک نوبت هم به مکّه مشرّف گردیده؛ بدین نحو که حاج زکی، پیشکار منوچهرخان معتمدالدوله، قبل از حرکت به سوی حجاز در نجف اشرف خدمت شیخ رسید و پیشنهاد مسافرت حج به او نمود. شيخ ابتدا قبول نفرمود، ← ادامه

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا