مذاهب هرچه لایق …!
«مسموع شد: یکی از بابیّه (علیه و علی أمثاله الهاویة) در کلبید، که یکی از قراء یزد است، گذر میکند و چند نفر از اهل همان قریه در زیر درخت بیدی نشسته بودند. و این شخص بابی نزد ایشان میرود ← ادامه
«مسموع شد: یکی از بابیّه (علیه و علی أمثاله الهاویة) در کلبید، که یکی از قراء یزد است، گذر میکند و چند نفر از اهل همان قریه در زیر درخت بیدی نشسته بودند. و این شخص بابی نزد ایشان میرود ← ادامه
ای کعبهٔ جان ،روی به میقاتِ تو دارم
پوشیده نظر باز اشاراتِ تو دارم
در دل، طلبِ طوفِ حریم تو به صد شوق
بر سر هوسِ فیضِ مقاماتِ تو دارم
بر گردنِ جان سلسلهٔ زلفِ تو بستم
ترسایِ توأم ،رشتهٔ ← ادامه
نيمه شب بر سرم آن خسرو شيرين آمد
خفته بودم كه مرا بخت به بالين آمد
آمد آن گونه كه تقرير نمودن نتوان
چون توان گفت به تن، جان به چه آيين آمد
قامت افراخته، افروخته رخ، طُرّه پريش
بهر ← ادامه
إمام صادق عليه السلام:
كُن لِما لا تَرجُو أرجى مِنكَ لِما تَرجُو!
فإنّ موسى عليه السلام ذَهَبَ لِيَقتَبِسَ لِأهلِهِ ناراً فَانصَرَفَ إلَيهِم وهُو نَبِيٌّ مُرسَلٌ.
براى آنچه بدان اميد ندارى، اميدوارتر از چيزى باش كه بدان اميدوارى!
پس به درستی ← ادامه
امام صادق علیه السلام
اذا كانَ العَبدُ على مَعصيَةِ اللَّهِ عزّ وجلّ و أرادَ اللَّهُ بهِ خَيراً أراهُ في مَنامِهِ رؤياً تُرَوِّعُهُ فَيَنزَجِرُ بها عن تلكَ المَعصيَةِ.
هر گاه بنده ای معصیت خداوند عز و جل می کند ولی خداوند ← ادامه
مجلس روضه با حالی در منزل دایی مجید برقرار بود بعد از روضه سفره پهن شد شور و حالی بود!
بنده به حاضرین عرض کردم دقت کرده اید که نشست بعد از روضه امام حسین علیه السلام چقدر باصفا و ← ادامه
حکایت تنوخی از تظلم خواهی ابونصر واسطی بر سر قبر موسی بن جعفر (ع)
محسن بن علی تنوخی (م 384)، نویسنده دو کتاب مهم «نشوار المحاضره» (هشت جلد) و «الفرج بعد الشدة» (پنج جلدی) است، هر دو اثر، عموما خاطراتی ← ادامه
ترانۀ عشق ، بهانۀ عشق ، تو میراث جاودانۀ عشق
زِ دیده نهان ، امیر جهان ، به دور تو گردم امام زمان
مجنون لیلای من ، دوری ای وای من
سوزان غمهای من ، میمیرم
ناله خیزد از جان ← ادامه
اقطاعش از حدّ خُتن تا شطّ دریای عدن
با این همه ملک و مِکن از شاهیش عار آمده
دلقیش بر تن سالیان ،لیفی زخرمابر میان
پیشش پرند و پرنیان ،کم وزن ومقدار آمده
قوتش یکی قرص جوین ،نابیخته گشته عجین← ادامه
حکایتِ ماجرایِ نحوی و کشتیبان!
نحوی در کشتی بود، ملّاح¹ را گفت: تو علم نحو خوانده ای؟ گفت: نه ،گفت: «ضَیَّعتَ نِصفَ عمرِکَ» یعنی نصف عمرت را به هدر دادی!
روز دیگر تندبادی برآمد ،کشتی غرق خواست شد ،ملّاح او ← ادامه
در کشفُ الغُمّه روایت کرده است که أنس گفت: روزی در خدمت امام حسین {علیه السّلام} بودم ،کنیز آن حضرت آمد ،گلی نزد آن حضرت گذاشت .حضرت فرمود:
تو را آزاد کردم برای خدا .من گفتم: یک طاقه گل برای ← ادامه
شَهِدتُ بأنَّ اللهَ لیسَ بِخالِقِ
وَ أنَّ رسولَ اللهِ لیسَ مِن البشرِ
وَأنَّ علیّاً لَمْ یَکُنْ بابنِ عَمِّهِ
ومَنْ شَکَّ في هذا المَقالِ فقَد کفر
مراد از خالق یعنی کهنه شونده و مراد از رسول الله جبرئیل امین است و ← ادامه