با خبر هستم من از احوالتان!

زبان حال امام زمان عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف خطاب به شیعیان

ای که می‌خوانید مرا در هر زمان
با ندای “سیدی صاحب زمان”

با خبر هستم من از احوالتان
شاهدم بر ظاهر و پنهانتان

صاحبُ الأمرِ همه عالَم منم
صاحبِ مال و منال ← ادامه

مأیوسانه‌ترین حالت شیعیان قبل از ظهور!

 امام رضا علیه‌السلام:

«گویا آنان (شیعیان) را می‌بینم که در مأیوسانه‌ترین حالت به سر می‌برند، (ناگهان) ندایی (از آسمان) داده می‌شوند، صدایی که از دور و نزدیک یکسان شنیده می‌شود (خبر آسمانی ظهور)…» [۱]

همچنین فرمودند:

«چقدر زیباست صبر و ← ادامه

ای تمام قبله های هستی ام

پرچمی  ازنصر ، آمد دربهار

لشگر  والعصر  ، آمد دربهار

مائده در سینه ی بلبل به جوش

آل عمران برده ازدل عقل وهوش

ای تمام قبله های هستی ام

سجده ی پیمانه ی سرمستی ام

ای جهادِ  عشق های  نینوا← ادامه

بالاترین و سخترین اندوه!

 امیرالمومنین علیه السلام:

 وَ إِنِّي كُنْتُ دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص ذَاتَ يَوْمٍ فَقَالَ ص كَيْفَ أَصْبَحْتَ يَا عَلِيُّ …

 روزی من بر پیامبر‌اکرم (صلی‌اللّٰه‌علیه‌وآله) وارد شدم حضرت به من فرمود: ای علی امروز  چگونه صبح کردی؟!

عرض کردم ← ادامه

برخورد کریمانه آیت الله بروجردی با حاج انصاری قمی!

مرحوم حاج سیّد مصطفی صفائی خوانساری، که از نزدیکان مرحوم آیةالله بروجردی بود؛ گفتند:

وقتی مرحوم آیةالله بروجردی به قم مشرّف شدند، مرحوم حاج انصاری قمی، منبریِ معروف، رابطهٔ خوبی با مرحوم آقا نداشت . تا آن که روز‌ به‌ ← ادامه

بیچارگی طمعکار و چاپلوس!

طمع عبارت است از توقع داشتن در اموال مردم و آن نیز یکی از فروع محبت دنیاست و از جمله رذایل مهلکه و صفات خبیثه است.

حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمود که «… از هر که می خواهی طمع کن ← ادامه

تو از من هستی و من از تو!

سخن خاتم الأنبیاء صَلَّی اللهُ عَلَیْه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ  خطاب به علیّ بن أبی طالب علیه السلام بعد از فتح خیبر:

اگر نبود که عدّه ای از أمّت من نسبت به تو می گفتند آنچه را که مسیحیان نسبت ← ادامه

جبریل به دیوار حرم کرده اشاره!

افتاده نفس در دل خلقت به شماره

از چشم سماوات روان گشته ستاره

مَه خندد و خورشید شده محو نظاره

جبریل به دیوار حرم کرده اشاره

وز شوق گریبان حرم گشته دوپاره

ای اهل حرم باز حرم محترم آمد

تکبیر ← ادامه

مکارم اخلاق آخوند خراسانی!

«آقای سیّد محمّدحسین سبط از عمّه‌شان، که عروس مرحوم حاج سیّد محمّدکاظم یزدی صاحب عروه بوده، نقل کردند که:

روزی صبح زود بین‌الطلوعین درِ منزل مرحوم سیّد را می‌زنند.

ایشان پشت در می‌رود و می‌بیند مرحوم آخوند صاحب کفایه یک ← ادامه

دو کار را بکن و دو کار را نکن!

«در دبیرستان، استادی داشتیم به نام آقای کمره‌ای که خیلی در ادبیّات قوی بود. بعد هم که من طلبه شدم، با او رفت‌وآمد داشتم.

از جمله نصایحی که می‌کرد این بود: دو کار را بکن و دو کار را نکن!← ادامه

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا