معناى ولایت تكوینى اجمالا این است كه خداوند تبارك و تعالى به كسى قدرتى، قوهاى عنایت مىكند و موجودات را مسخّر قدرت او مىكند؛ یعنى اگر چنانچه خواست تصرف در موجودى بكند به اذن خدا، به اجازه خدا، روى مصلحت، و ما تشاؤون الا ان یشاء الله، آن چیزى كه مسخّر دست او است، باید تكوینا اطاعت كند؛ یعنى حقّ تخلّف ندارد.
این معناى ولایت تكوینى است، كه اگر اراده كرد چیزى را خواست انجام بدهد. آن طرف مقابل، كه این فاعل است و آن قابل، آن قبولش قهرى است، حق تخلف ندارد، تكوینا مسخّر است، این معناى ولایت تكوینى است.
ولایت تكوینى براى همه ما به قدر خودمان هست دیگر، زمین را هر كار بكنى، خانه درست كنى، گل درست كنى، چكار كنى، ارّه بردارى مثلا درخت را ببرى، آنها تخلّف نمىكنند، به آن مقدارى كه به ما داده، ببینید به آن بچه شیرخواره، آن قدرت را خدا نداده، او ولایت تكوینى ندارد، نمىتواند كارى بكند، اما كسى كه بزرگ شد مىدانید دیگر…
ولایت تكوینى خیلى امر سهلى است، معنایش هم خیلى آسان است و در خارج هم مشاهده مىكنیم. خداوند به خیلى از موجودات مثل انسان و حیوانات ولایت تكوینى مرحمت كرده است.
لكن این مقام ولایت درجات دارد، این ولایت تكوینى درجات دارد تا به جایى مىرسد كه به كسى خداوند ولایت، قدرت مطلقه عطا مىكند و به هیج جا هم برخورد ندارد.
و شاهد هم از آیات و روایات زیاد است، من جمله همین آیه شریفه كه مىخوانیم: «علّمنا منطق الطیر» از این معلوم مىشود كه این بشر عادى نیست؛ به جهت این كه بشر عادى منطق طیر را نمىفهمد، نمىتواند با حیوانات حرف بزند و حرف آنها را بفهمد، از این معلوم مىشود كه این آدم بالاخره از بشر عادى، از متعارف خارج است، فوق متعارف است.
براى این كه با حیوان حرف مىزند دیگر و آن حیوانات هم مسخّر دست او هستند، اگر دستور بدهد برو! باید برود، بیا! باید بیاید. عفاریت، جن، اینها همه مسخّر دست حضرت بودند، اینها را وادار مىكرد به كار، تفصیلش نمىخواهد دیگر، شما كه بهتر مىدانید.
او ولایت تكوینى دارد، و لازم نیست به زبان هم بگوید.
در ولایت تكوینى گاهى به زبان مىگوید، آیهى دیگر دارد: «و لسلیمان الریح عاصفة تجری بامره»، این، «تجرى» به امر سلیمان، این باد به امر سلیمان جریان باید پیدا كند، تخت به این عظمت را كجا ببرد و كجا بیاورد. خوب این تسخیر است و مسخَّر است، خدا این را مسخّر كرده؛ یعنى منقاد كرده براى امر حضرت سلیمان، آن امر هم لازم نیست امر لفظى باشد،كه به باد بگوید: بیا! تعال! تعال نمىخواهد كه بیا اینجا كار دارم، همان اراده كه بكند باد باید اطاعت كند.
«و اوتینا من كل شیئ»، ما از هر چیزى عطا شدهایم، خوب از هر چیزى عطا شدهایم یعنى چه؟ مىفرماید: از هر چیزى خدا به ما داده است.
اما آن كس دیگر «عنده علم الكتاب»، تمام علم كتاب پیش اوست.
خوب فرق هم دارد، بین انبیاء مراتب هست دیگر، «تلك الرسل فضلنا بعضهم علی بعض»، خاتم انبیاء افضل از همه انبیاء است و وصى و جانشین او هم مثل خود اوست، نور واحدند اینها، دیگر تفصیل لازم ندارد.
“از مجموعه بیانات عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی”
توضیح و نکات:
1- معنای ولایت تکوینی: خداوند تبارك و تعالى به كسى قدرتى، قوهاى عنایت مىكند و موجودات را مسخّر قدرت او مىكند؛ یعنى اگر چنانچه خواست تصرف در موجودى بكند به اذن خدا، به اجازه خدا، روى مصلحت، و ما تشاؤون الا ان یشاء الله، آن چیزى كه مسخّر دست او است، باید تكوینا اطاعت كند؛ یعنى حقّ تخلّف ندارد.
2- اعمال ولایت: اولا بدون اذن و اجازه خدا ممکن نیست و ثانیا باید روی مصلحت باشد.
3- سهل بودن معنای ولایت تکوینی.
4- تعمیم ولایت: ولایت تكوینى براى همه ما به قدر خودمان هست، خداوند به خیلى از موجودات مثل انسان و حیوانات ولایت تكوینى مرحمت كرده است.
5- درجات ولایت: تا به جایى مىرسد كه به كسى خداوند ولایت، قدرت مطلقه عطا مىكند.
6- اعمال ولایت:گاهی به لفظ و سخن است و گاهی به اراده.
7- شواهد و ادله ولایت تکوینی.