نمی توانیم نفس نکشیم!
مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی:
یک وقتی من مشغول مطالعه بودم چند نفر آنجا بودند باهم صحبت می کردند.
به آنها گفتم: درسهای ما سخت و مشکل است، وقتی صحبت می کنید نمی توانم درست بفهمم.
یکی از آنها ← ادامه
مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی:
یک وقتی من مشغول مطالعه بودم چند نفر آنجا بودند باهم صحبت می کردند.
به آنها گفتم: درسهای ما سخت و مشکل است، وقتی صحبت می کنید نمی توانم درست بفهمم.
یکی از آنها ← ادامه
آقای خرسندی:
استاد گرامی وعزیز مان عالم ربانی مرحوم آیت الله حاج شیخ ذبیح الله قوچانی رحمةالله علیه میفرمودند:
یا خادم الجسم کم تسعی لخدمته
و انما انت بالروح لا بالجسم انسان
باز می فرمودند:
حیف نباشد که تو با ← ادامه
می فرمود:
در مدرسه دو درب آقایی بود از همشهریهای ما که اختلال حواس پیدا کرده بود.
دلم برایش میسوخت و گاهی برایش غذا درست میکردم.
برای همین علاقه خاصی به من پیدا کرده بود.
روزی که قدری شلوغ کرده ← ادامه
در مدرسه دو درب مدتی با مرحوم شیخ شعبان اردغانی هم حجره و هم غذا بودیم.
معمولا برای نهار یک دیزی به نانوایی سنگکی مقابل مدرسه می دادیم، در تنور می پخت و غذای خوشمزهای می شد.
چند نوبت همسایه ← ادامه
نقل شده است که شاه اسماعیل صفوی وقتی به مقام سلطنت رسید به ولایات نامههایی می نوشت.
از جمله نامهای که به یکی از علماء سنی شیراز نوشت و در این نامه بیان داشت که طبق آیه اولوا الامر اطاعت ← ادامه
آقای موسی الرضا جهانی (از اهالی روستای خیرآباد):
حاج آقا (حدودسال 43 ش)كه از مكه برگشته بودند خدمت ایشان رفتیم.
احوال ما ها را پرسیدند و از ماخواستند كه بچههایی راکه در آنجا حضور داشتند معرفی كنیم كه این كیست؟ ← ادامه
مرحوم حاج شیخ به كسی كه طالب شهرت بوده(از روی طعنه) فرموده بود:
اگر می خو اهی مشهور بشوی از دو راه می توانی استفاده كنی.
یكی این كه پتویی را بالای سرت به جای عمامه بگذاری و از خانه ← ادامه
روزی به فرزندم محمود که آن وقت خردسال بود گفتم:
وقتی عقل پخش می كردند كجا بودی؟
جواب داد: پشت شما بودم.!
“روزنهای به عبودیت فقیهانه” خاطراتی از عالم ربانی، مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی
طلبه أی كه تازه مشغول خواندن صرف میر شده بود در حیاط مدرسه قدم می زد و سینه خود را وجب می كرد!
پرسیدند چرا سینه وجب می کنی؟
گفت تعجب می كنم این همه علم چگونه در این سینهِ ← ادامه
در سفری كه به عتبات عالیات می رفتیم همراه آقای سید کاظم مدرسی (رحمة الله علیه ) (عموی خانواده) بودیم.
ماشین در قهوه خانه نزدیك تویسركان نگه داشت.
من برای تجدید وضو رفتم و ایشان روی تخت چوبی نشسته بود.← ادامه
مردم اصفهان سابق بر این سنی اشعری بودند.
صاحب بن عباد خیلی زحمت کشید تا مردم را شیعه کرد.
اونخست فضایل امیرالمؤمنین سلام الله علیه را نشر داد و همواره مردم را وادار کرد که ذکر فضایل آن حضرت را ← ادامه