علامه جعفری و مکتب وحدت وجود!

وی در کتاب مبدأ اعلی می نویسد:

« غرب هم مدتی از عصر ایمانی و علمی خود را با این مکتب طی میکرد ولی بالاخره بیدار شد.

این مکتب تاریک وحدت کانـــبیا دورنــد از آن          بر قول مستان می اش افهام مسـتورند از آن

مکتب وحدت موجود با روش انبیاء و سفراء حقیقی مبدأ اعلی تقریبا دو جاده مخالف بوده و به هم دیگر مربوط نیستند. زیرا انبیاء همگی و دائما بر خدای واحد ماورای سنخ این موجودات مادی و صوری تبلیغ و دعوت کرده اند و معبود را غیر از عابد تشخیص و خالق را غیر از مخلوق بیان کرده اند.

ما بعضی دیگر از خواص این مکتب را اختصاراً مورد بحث قرار می دهیم:

1) از خواص این مکتب این است که عقل و فهم و علم و معرفت را به کلی حجاب تاریک تشخیص داده و دانشمندان ، علما و فلاسفه عالم بشریت در نظر اعضاء این مکتب مانند حیوانات لایعقل می باشند.

2) عبادات و تکالیف فقط وظیفه ای برای تنظیم معاش دنیوی و یا وصول و اتحاد با ذات خدائی است و اگر برای کسی این حالت دست داد تمامی تکالیف از او ساقط است و به آیه ی {واعبد ربک حتی یاتیک الیقین} نیز استدلال کرده اند. در صورتی که پیغمبری از پیغمبران حقه تا نَفَس واپسین ، خود را بدون تکلیف ندیده و تمام عمر را عمل به شریعت خود نموده اند…

3) اختلاف عقائد در عالم بشریت برای این مکتب نامفهموم است. چنان که از مشاهیر این مکتب نقل شده که :

عقد الخلائق فی الاله عقائداً و انا اعتقدت جمیع ما اعتقدوه

بت پرست ، آفتاب پرست ، ستاره پرست ، آتش پرست ، فرعون پرست ، گوساله پرست، حیوان پرست ، ماده پرست، همه و همه در نظر این مکتب حق و مطابق واقعند. زیرا تمامی این مفاهیم اجزاء مختلفی از خدا هستند.

ممکن است بگویید که چگونه خداوند کل را دارای اجزاء می توان قرار داد و در دسته ی الهیین کسی به این مطلب اعتقاد ندارد. ولی بر اهل اطلاع این حقیقت قضیه روشنی بوده و در موارد زیادی از نوشتجات نثری و نظمی اعضاء این مکتب میتوان شاهد بر این معنی پیدا کرد.

عبدالرحمن جامی گوید اگر مقصودش ظاهر شعر بوده باشد :

چـــون در دل تو گـــــل گـذرد گـــــل باشــــی

ور بلبـــــلی بــــی قـــــرار بلبــــــل باشـــــی

تو جزئی و حـــق کــل است اگـــر روزی چـند

اندیــــشه حــــق پیـــــشه کنــی کل باشی

باز در جای دیگر از رباعیات معروفه ی خود گوید :

چون حق به تفاصیل و شئون گشت عیان

مشـهود شد این عالم پرسـود و زیـان

چـون باز رونــد عـــالم و هـم عالـــمیان

در رتــبه ی اجــــمال حــق آید به میان

در این رباعی برای واجب الوجود (خدا) دو حالت تصور کرده :

حالت اجمالی و حالت تفصیلی ؛ در حالت اجمالی همان خداست که گاهی با کلمه ی مقام جمع الجمعی تعبیر می کنند. و در حالت تفصیلی سائر موجودات است که ملازم تعینات و تشخصات امکانی میگردد.

و نیز گوید :

آن شــاهد غیبی زنهان خــــانه بـود

زد خـــیمه کنان جـلوه به صحرای وجود

از زلــــف تعینــــات بر عـــــــارض ذات

هر حلقه که بست دل ز صد حلقه ربود

در حقیقت خداوند ذات واحدی است که سائر تعینات مانند حلقه های زلف بر صورت آن ذات نقش بسته است.

این که گفته شد معنای ظاهر شعر است و تأویل نظر دیگری است و نیز اشعار معروفه که انکار ممکن الوجود نموده و غیر از خدا موجودی را تصور نکرده است. بیتی است که ذیلا نگاشته میشود :

اینــجا حــلول کـفر بود اتحاد هم

این وحدتی است لیک مکرر بر آمده

و از ابیات معروفه جامی که از کلمات ظاهره ی مذهب مکتب در وحدت موجود است سه بیت ذیل که نقل می شود:

باده نهان و جام نهان آمده پدید

در جام عکــس باده و در باده عکس جـــام

قومــی به گفتگو که آغاز ما چه بـــود

جمــعی به جستجو که انجام ما کـدام

جامــی معاد و مبدأ ما وحدت است و بـس

ما در میانه کثـــرت موهوم والســـــــلام »

منبع : کتاب مبدأ اعلی / علامه محمد تقی جعفری / ص 73 – 75***فصلنامه معرفتی اعتقادی سمات / شماره پنجم / ص 176

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا