صَحِيحِ الدَّارِ قُطْنِيِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَمَرَ بِقَطْعِ لِصٍ فَقَالَ اللِّصُّ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَدَّمْتُهُ فِي الْإِسْلَامِ وَ تَأْمُرُهُ بِالْقَطْعِ فَقَالَ لَوْ كَانَتْ ابْنَتِي فَاطِمَةُ فَسَمِعَتْ فَاطِمَةُ فَحَزِنَتْ فَنَزَلَ جَبْرَئِيلُ ع بِقَوْلِهِ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ فَحَزِنَ رَسُولُ اللَّهِ فَنَزَلَ لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا فَتَعَجَّبَ النَّبِيُّ مِنْ ذَلِكَ فَنَزَلَ جَبْرَئِيلُ وَ قَالَ كَانَتْ فَاطِمَةُ حَزِنَتْ مِنْ قَوْلِكَ فَهَذِهِ الْآيَاتُ لِمُوَافَقَتِهَا لِتَرْضَى[1].
دارقطنى بغدادى (385 ه) در كتاب خود آورده است:
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمان داد تا دست دزدى را قطع كنند، دزد گفت: اين دست را در اسلام تقديم كرده ام ولى اكنون فرمان به قطع آن مى دهى؟
پيامبر فرمود: اگر دخترم فاطمه نيز چنين كارى را انجام داده بود دست او را نيز قطع مى كردم. هنگامى كه حضرت فاطمه عليها السّلام اين سخن را شنيد اندوهگين گرديد پس جبرئيل فرود آمد و اين آيه را براى او تلاوت نمود:
«-ای رسول ما- اگر براى خدا شريك قائل شوى ثواب عمل تو از بين خواهد رفت»،(2) و پس از نزول اين آيه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم محزون گرديد.
پس این آيه نازل گرديد: «اگر غير از خداى يگانه خدايان ديگرى نيز وجود داشتند همانا جهان خلقت در هم مى ريخت و همه امور فاسد و تباه مى شد».(3)
با نزول اين آيه، پيامبر اسلام متعجّب گرديد و لذا جبرئيل فرود آمده و گفت: چون حضرت فاطمه عليها السّلام از آن سخن تو دلگير شد لذا اين آيات براى جلب رضايت او نازل گرديد.
علامه مجلسى در توضيح اين روايت گويد:
شايد منظور از نزول اين آيات برای آن است که حضرت فاطمه عليها السّلام بداند که به كار بردن مثل اين تعبير- يعنى: اگر فاطمه هم مرتكب اين عمل مى شد دستش را قطع مى كردم- منافاتى با عظمت شأن مخاطب و برائت او ندارد، چون نظیر این تعبیر در قرآن کریم نسبت به پیامبر هم آمده است.
… و شايد منظور اين باشد كه قطع دست فاطمه عليها السّلام به منزله شرك مى باشد.
و لکن احتمال اوّل قوى تر و موافق با اصول مسلّم و پذيرفته شده است.(4) ———
(1) مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج3، ص: 324
(2) زمر، 65.
(3) انبياء، 22.
(4) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج43، ص: 44