إنا لله وإنا إليه راجعون
چقدر از او نوشتن سخت است.
از سالها پیش از ورود به حوزه میدیدمش در مجالس روضه و در خیابان؛ هم محله بودیم.
عمامه کوچکی میبست و تشریفاتی نداشت. دوستاناش او را حاج آقا رسول صدا میزدند.
روضه منزل حضرت پدر میآمد و خیلی هم گریه میکرد. شبهای جمعه هم در روضه منزل مرحوم آیت الله ممقانی میدیدماش.
کمی که بزرگتر شدم فهمیدم استاد حوزه است و دست تقدیر مرا به درس او کشاند؛ آنقدر مسلط بود که تقریبا تمام رسائل و جلد دوم کفایه را خدمت ایشان ماندم، بیشتر از هفت سال، هر روز حتی تابستان و شبهای ماه رمضان در منزلاش.
سختترین و پیچیدهترین مسائل اصول را با بیانی روان ارائه میداد و از همه وجودش برای تدریس مایه میگذاشت.
هیچوقت درس را تعطیل نکرد و میگفت: « اگر یکروز درس نیامدم، تابوت بیاورید به خانهام. »
گرفتارش شده بودم و نمیتوانستم از حلقه درسیاش دور شوم.
ارادتاش به اهل بیت علیهمالسلام و سخنانی که گهگاه در درس میگفت بر ارادتام به او میافزود.
با اینکه چندصد نفر در مجلس درساش شرکت میکردند، روحیاتاش فرق نکرده بود؛ همان حاج آقا رسول بود ساده و صمیمی.
به خاطر کسالت دو روز غیبت کردم، در آن شلوغی درس، متوجه غیبتام شد و تلفن کرد برای احوالپرسی؛ حواساش بود به شاگرداناش.
در مسائل اعتقادی اهل مسامحه نبود و ابایی نداشت که تندترین انتقادات را به بلندپایهترین مقامات، مطرح کند.
گریههای بلند بلنداش، جوش و خروشی که در تدریس داشت، تشویقهایش و آزادگی مثال زدنیاش فراموش نشدنی است.
سالها برای آموختن به منزلاش میرفتم، امروز هم رفتم ولی حاج آقا رسول دیگر نبود اما هنوز برای یاد دادن حضور داشت انگار ایستاده بود و میگفت ببین بیتکلف هم میشود زندگی کرد، ساده اما سربلند؛ میشود زیر بار منت کسی نرفت حتی برای داشتن قبری داخل حرم.
حاج آقا رسول دیشب با دست خودش، صدقه شب اول قبرش را هم کنار گذاشته بود و گفته بود روی قبرم فقط بنویسید: سید رسول موسوی تهرانی.
رحمت الله و رضوانه علیه و حشره مع محمد و آل محمد علیهم السلام.
🔮 @smh_yasrebi
خداوند ایشان را بیامرزد واقعاً استاد به تمام معنا بودند. خیلی از درس های صوتی رسائل وکفایه ایشان استفاده کردم.
رحمه الله علیه و حشره الله مع سیدنا محمد و آله الطیبین الطاهرین (علیهم صلوات الله و المصلین)
کجا روزگار به مانند او خواهد دید؟