دعا کن محمد هادی مسلمان از دنیا برود!

حاج شیخ حسین انصاریان:

مرحوم آیت الله سید محمد هادی میلانی به من خیلی لطف داشتند در یکی از سفرهایم  که به مشهد رفته بودم ، خدمت ایشان رسیدم ، این بار نیز ایشان خیلی اکرام کردند و با وجود کسالتی که داشتند از من خواستند که بیشتر در آن جا بمانم . هنگام خداحافظی هم تا دم در خانه مرا بدرقه کردند که خیلی شرمنده شدم.
تکریم و احترام ایشان در حق من برایم سنگین بود ، بدین دلیل دفعۀ بعد که مشهد رفتم، بنا نداشتم مزاحم ایشان بشوم ، ولی طبق معمول در نمازشان شرکت کردم. ایشان بعد از نماز ، عبا را بر سر می انداختند و به سوی حرم می رفتند . من در مسجد گوهرشاد در صف پنجم ششم نشسته و مشغول ذکر بودم . سرم پایین بود ، ناگهان دیدم ایشان بالای سرم ایستاده اند ، خم شده ، می گویند :« نه ، این بار هم بیا  خدمتتان برسیم .» این را گفتند و به راه خود ادامه دادند .
روز بعد با کمال میل به دیدارشان رفتم . پس از گفت و گو فرمود : « در نزد امام رضا (ع) مسافر بیش از حاضر منزلت دارد . ما که این جا مقیم هستیم اعتباری زیادی نداریم . دوست دارم این بار که به حرم می روی به نیت من بروی و پس از زیارت از حضرت بخواهی که محمد هادی مسلمان از دنیا برود ، فقط همین .» امر ایشان را اطاعت کردم . و به حرم مشرف شدم . آن آخرین دیدار ما بود .
سفر بعدی که به مشهد رفتم برای تسلیت خدمت آقازادۀ ایشان رسیدم و خواستم تا جریان وفات ایشان را توضیح بدهد . او گفت : « در لحظات آخر ، چشم ها را باز کرد و از من خواست روضۀ حضرت سید الشهدا را برایش بخوانم . من روضه می خواندم و ایشان گریه می کرد و با چشمانی پر از اشک از دنیا رفت . »
منبع : منتشر شده توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا