عصایش را انداخت…!

ظریفی می گفت: شب جمعه ای بود به دلیلی تردید داشتم که با عیال خود برنامه داشته باشم یا نه؟

استخاره گرفتم این آیه آمد: و القی عصاه فاذا هی ثعبان مبین (اعراف 107)

“عصایش را انداخت ناگهان به صورت یک اژدهای آشکار (واقعی)در  آمد!!”

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا