چند خاطره از مرحوم آیت الله حاج آقا حسین قمی!

به کسی تعارف نمی‌کرد!

مرحوم حاج آقا حسین قمی به خاطر ضعف ناشی از کهولت سن، آب پرتقال می خو رد و می‌فرمود:

خوردن این وظیفه من است، لذا به کسی هم تعارف نمی‌کرد. 

اشلون مجتهد لا یصلی و لا یصوم!

عربی جهت پرسیدن مسأله‌ای در کربلای معلی بر مرحوم حاح آقا حسین قمی رحمة الله علیه وارد شد.

ماه مبارک رمضان بود و ایشان به جهت مریضی و کهولت سن روزه نمی‌گرفتند و مشغول خوردن چایی بودند. عرب مسأله خود را پرسید.

نزدیک ظهر شد سؤال کرد آقا کجا نماز می خو انند؟

گفتند آقا نماز (جماعت) نمی خو انند.

عرب خیال کرد ایشان اصلا نماز نمی خو انند.

با تعجب گفت: اشلون مجتهد لا یصلی و لا یصوم؟! (چطور مجتهدی هست که نه نماز می خو اند و نه روزه می‌گیرد!)

منبر را بر تو واجب می‌کنم!

شیخ عباس لبنانی مستخدم حاج آقا حسین قمی می‌گفت:

یک وقتی آقای شیخ حسین وحید منزل ایشان منبر رفت.

حاج آقا حسین از پای منبر صدا زد شیخ حسین شما مجتهدی یا مقلدی؟

ایشان گفته بود مقلدم.

فرموده بود اوجب علیک المنبر (منبر را بر تو واجب می‌کنم).

آقای وحید دو سه بار گفته بود می خو اهم درس بخوانم، ایشان هم همان جمله را تکرار کرده بود!

شوخی طلبگی!

شخصی پسر خود را نزد مرحوم حاج آقا حسین قمی رحمة الله علیه آورد که طلبه شود و چون هنوز نوجوان بود و سنش کم بود به پدرش فرمودند فعلا در محل خودتان تحصیل کند تا قدری سنش بیشتر شود بعدا او را بیاورید!

سید پیرمرد اهل علمی آنجا بود که از وقتی که به یاد داشتم شرح لمعه می خو اند، به آقا عرض کرد:

این آقازاده را قبول کنید که طلبه شود و فاضل گردد و درس لمعه را شروع کند که ما به درس او برویم! 

روزنه‌ای به عبودیت فقیهانه” خاطراتی از عالم ربانی، مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا