ایشان از معدود افرادی بودند كه:
يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ وَ يَزِيدُ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ وَ يُرَغِّبُكُمْ فِي الْآخِرَةِ عَمَلُهُ. (الكافي ج1، ص: 40)
یعنی به حقیقت اگر كسی یك مقداری با ایشان همنشین بود این طور بود كه يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ ،(دیدن او آدمی را به یاد خدا می اندازد) گرچه حرف نزند و همین طور نشسته باشد!
محفل ایشان كمتر توجه جهات دنیوی پیدا می كرد، مثل این كه محیطی كه ایشان در آن قرار داشته باشند عوض شده باشد كه تا انسان وارد می شود باید فكری دیگری بكند، چیزهایی كه تابه حال فكر می كرده باید رها كند و لو حرف هم نزنند و همین طور نشسته باشند!
حرف هم كه می زدند _ همان طور كه در بخش اول گفتم_ مفید بود و آموزنده حتی مسائل معمولی را كه می گفتند توی آن یك نكات لطیف وظریفی داشت.
وَ يُرَغِّبُكُمْ فِي الْآخِرَةِ عَمَلُهُ هم كه در ایشان مشخص بود به عمل مردم را دعوت به حق می كردند و به حقیقت آنچه كه خودشان می گفتند بیش از آنچه كه می گفتند عمل می كردند .