برای دو جهت حاج آقای والد مقیّد بود در جایی که آقای بروجردی دعوت می شد، پیش ایشان ننشیند:
یکی آن که آقای بروجردی خیلی مؤدّب بود و دو زانو می نشست و حاج آقای والد ناراحتی پا داشت. حاج آقای والد می گفت: اگر بخواهم در کنار آقای بروجردی دو زانو بنشینم، درد پا دارم و برای من خیلی سخت است و اگر دو زانو ننشینم و آقای بروجردی مؤدّبانه دو زانو بنشیند، این خلاف ادب است. لذا ایشان نوعاً در مجالس از مرحوم آقای بروجردی با فاصله می نشست.
جهت دوم که عمده همین جهت بود، این بود که پیش آقای برجردی نشستن، مطمع افراد بود. خیلی اشخاص دلشان می خواست پیش آقای بروجردی بنشینند. مرحوم والد می گفت: بگذاریم آنهایی که دلشان می خواهد و هوس این جور چیزها را دارند و دلشان با این خوش می شود، آنجا بنشینند. ایشان به این جهات دقّت داشت.
البته یک بار خودم دیدم ایشان در روضه شرکت کرد و پیش آقای بروجردی نشست. وقتی خواست بلند شود، آقای بروجردی با این که عمل کرده بود و بلند شدن برای او خیلی سخت بود، به احترام و برای بدرقه حاج آقای والد بلند شد.
مرحوم حاج آقای والد می فرمود:
من از آقای بروجردی هر چه خواهش کردم که برای من بلند نشود، قبول نمی کرد.
آقای بروجردی مقید بود در هنگام آمدن یا برای بدرقه لااقل یک بار برایم بلند شود. ایشان خیلی مؤدَّب بود. فقط یک بار قبول کرد که هیچ بلند نشود و آن در سال آخر عمرشان بود که خیلی ناتوان شده بود. من ایشان را قسم دادم که بلند نشود و ایشان هم پذیرفت، چون واقعاً نمی توانست بلند شود.