استدلال برهانی نه جدلی!

استدلال به نقل اهل سنّت در اثبات فضائل اهل بیت علیهم السلام و حقانیت آنان استدلال جدلی نیست بلکه استدلال برهانی است،

چون مخالف داعی ندارد به مطلب مضادّ با عقیده خود اعتراف کند. معروف است اگر زنی به فضیلت هووی خودش اعتراف کند، نشانه فضیلت واقعی آن هوو است.

کسانی که می‌گویند مشایخ صدوق معتبر و ثقه‌اند، منظورشان کسانی است که صدوق برای نقل کتب به آنها اعتماد کرده و به عنوان شیخ خود در نقل کتاب از آنها اجازه گرفته است نه هر کسی که از او حدیث نقل کند. آقای خویی مطلبی را ادّعا می‌کند که به نظر من قابل مناقشه است. ایشان می‌فرماید: بعضی‌ها نخواسته‌اند مشایخ صدوق را جزو ثقات بدانند، در حالی که ایشان در جایی از أبو نصر أحمد بن حسین ضبّی نقل می‌کند و در وصف او می‌گوید: «کسی ناصبی تر از او ندیدم و نصب او تا آن حدّ بود که وقتی بر پیامبر صلی الله علیه و آله صلوات می‌فرستاد، از صلوات بر آل او امتناع می‌ورزید».[1]

این فرمایش آقای خویی قابل مناقشه است، چون صدوق در مقام نقل کرامتی از حضرت رضا علیه السلام از این شخص ناصبی است. برای نقل کرامت حضرت رضا علیه السلام هرچه شخص مخالف‌تر باشد، اعتبار حرفش بیشتر است. چون ناصبی داعی ندارد که مطلبی را در حقانیت اهل بیتعلیهم السلام جعل کند. امکان دارد که علاقه شدید موجب خطای انسان شود، ولی کسی که صدوق انصب از او ندیده، «مالقیتُ أنصب منه»، حاضر نمی‌شود در مدح اهل بیت علیهم السلام مطلبی جعل کند.

صدوق آن ناصبی را به عنوان شیخ خود اتّخاذ نکرده است تا به او اشکال شود، بلکه تنها روایتی که مخالف‌ترین افراد با اهل بیت علیهم السلام آن را قبول کرده است، نقل می‌کند. اگر صدّام و یا رئیس دولت امریکا و اسرائیل که دشمنان ایرانند به مطلبی به نفع ایران اعتراف کنند، متّبع خواهد بود؛ چون حرف دشمنی که حاضر نیست به نفع صحبت کند، از حرف دوست معتبرتر است.

مطلبی که صدوق از آن شخص ناصبی در کرامت حضرت رضا علیه السلام نقل می‌کند، این است:

احمد بن حسین از ابو بکر حمامی فرّاء نقل می‌کند: شخصی ودیعه‌ای به من داد و من آن را در زمین دفن کردم ولی جای آن را فراموش کردم. مدّتی گذشت صاحب ودیعه بری گرفتن آن نزد من آمد. من متحیر بودم که چه کنم. در آن حال گروهی از مردم را دیدم که به زیارت قبر حضرت رضا علیه السلام می‌روند. با آنها به زیارت قبر حضرت رضا علیه السلام رفتم و در آنجا از خداوند خواستم که جای ودیعه را به من نشان دهد. در آن جا حالتی بین خواب و بیداری دیدم کسی آمد و به من گفت: ودیعه را در فلان جا دفن کرده‌ای. من به صاحب ودیعه مراجعه کردم و با تردید گفتم که ودیعه در فلان جا دفن شده است. آن شخص هم به همان جا رفت و زمین را کند و ودیعه را به همان صورت اول در همان جا یافت! از آن به بعد آن شخص این جریان را برای مردم نقل و به زیارت قبر حضرت رضا علیه السلام تشویق می‌کرد.[2]


[1]. عبارت آیة الله خویی در معجم الرجال الحدیث ج۱، ص 73، این است: «الروایة عن أحد لا تدل علی اعتماد الراوی علی المروی عنه، فهذا احمد بن الحسین بن أحمد بن عبید الضبّی أبو نصر روی عنه الشیخ الصدوق فی کتاب العلل و المعانی و العیون، و قال فیه: مالقیت أنصب منه و بلغ من نصبه أنّه کان یقول: اللّهم صلّ علی محمد و فرداً، و یمنع من الصلاة علی آله». عبارت صدوق در باره وی در عیون أخبار الرضا ع (ج2، ص 279) آمده است.

[2]. داستان دیگری از کرامات حضرت رضا ع در عیون أخبار الرضا ع ج۲، ص 281 نقل شده است. (ش).

https://zanjani.ir

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا