اسلام، ایمان، رضا!

اسلام با ایمان آن طورى كه فرق گذاشتند، اقرار به شهادتین كفایت مى‌كند براى اسلام، این بدنش پاك است، ذبیحه‌اش حلال است، چطور است، فلان است، كسى كه اقرار به شهادتین كند أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمدا رسول الله، این براى اسلام كفایت مى‌كند.

اما ایمان، نه، ایمان یكى اعتقاد به قلب است، باید معتقد باشد انسان به این كه خدایى دارد، و به وحدانیت او هم معتقد باشد، اعتقاد قلبى، این یكى.

دومش اقرار به زبان، به زبان هم باید اقرار كنى، من خدایى دارم، لا إله إلا الله محمد رسول الله، مؤمن واقعى هم أشهد أن علیا ولى الله هم باید داشته باشد، كه با مسلمان باید فرق كند.

اعتقاد به جنان و اقرار به لسان و عمل به اركان؛ یعنى مؤمن كامل آن است كه عمل هم داشته باشد، نماز بخواند، روزه بگیرد.

خیلى خوب، این معروف و مشهور براى ایمان آن طورى كه از روایت استفاده مى‌شود.

حقیقت ایمان همان باور كردن قلبى است، این كه در بعضى از روایات اقرار به لسان و عمل به اركان و اینها دارد، آن را معناى روایات را باید فهمید یعنى چه؟

اصل ایمان، همان اعتقاد قلبى است، باور كنى كه خدایى دارد، باور كنى انبیاء از طرف خدا بر حق هستند، باور كنى قیامت، باور كنى كه بعد از خاتم انبیاء، امیر المؤمنین خلیفه بلافصل پیغمبر است مثلا.

اصل ایمان عبارت است از همان باور كردن قلب، نهایت این است كه اگر انسان ایمان داشت، ایمانش بر اعضا و جوارح پخش مى‌شود، گفتیم: الایمان مبثوث علی الجوارح، پخش مى‌شود، پراكنده مى‌شود به جوارح.

این كه مى‌فرماید كه عمل به اركان، براى این است كه این اركان مظهر ایمان است؛ یعنى ایمان انسان در این اركان، در اعضا و بدن ظاهر مى‌شود، لذا این هم لازم است، این از این باب است.

اقرار به لسان، خود لسان هم یكى از اركان است، از اعضاى بدن است دیگر، اگر ایمان انسان داشت قائل به وحدانیت خدا بود، لا إله إلا الله قهرا مى‌گوید دیگر، الایمان مبثوث علی الجوارح دیگر، این اقرار به لسان هم ایضا از آن باب است، اعضا و بدن انسان، مظهر ایمان انسان است، و الا اصل حقیقت ایمان، ریشه‌اش همان ایمان قلبى است، باور كردن قلبى است.

حالا یك چیز دیگر هم هست كه از روایات استفاده مى‌شود، اینى كه معروف و مشهور است كه اعتقاد به جنان، اقرار به لسان، عمل به اركان. این از روایت هم استفاده مى‌شود.

از روایات یك چیز دیگر هم استفاده مى‌شود، كه براى مؤمن كامل آن هم خیلى خوب است، لازم است، او این است كه قلبا كه اعتقاد دارد، این باور كرده، باید راضى هم باشد، رضایت قلبى هم داشته باشد، این رضایتش را به زبان هم بیاورد، خوب عنایت بكنید چه عرض مى‌كنم.

بنده نسبت به جنابعالى فرض كنید معتقد هستم شما آقاى منى و من هم نوكر شما هستم، غلام شما هستم، این را معتقدم كه شما آقاى منى من هم غلام شما، بسیار خوب، به زبان هم مى‌گویم: من بنده و مخلص شما هستم، عمل هم مى‌كنم، اگر یك فرمانى هم بدهى، اطاعت مى‌كنم، آن وقت علاوه بر این، این اطاعت و عمل و اینها از روى رضایت هم باید باشد؛ یعنى من شما را آقا مى‌دانم، عقیده‌ام هم این است، اما خیلى هم خوشحال و راضى هستم كه تو آقاى منى، خوب گوش مى‌دهید چه عرض مى‌كنم؟

رضاى قلب و این رضایت را هم به زبان مى‌آورم، مى‌گویم: آقا من خیلى خوشحال هستم از این كه جنابعالى آقاى من هستید، خیلى از این معنا خوشحال هم هستم.

این هم یك مطلبى است، این علاوه بر آن سه چیز، اعتقاد به جنان، اقرار به لسان، عمل به اركان، این سه تا، رضایت، این رضاى قلبى و قالبى یعنى چه؟ یعنى قلبا هم راضى باشم به آقا بودن، آقا بودنِ این آقا، و لسانا هم اظهار رضایت بكنم، بسیار خوب، این كه معلوم شد یا نه؟

حالا این دعایى كه در تعقیبات نماز وارد است كه خیلى هم اهمیت دارد، آن را از مفاتیح بردارید حفظ كنید بخوانید:

رضیت بالله ربا و بمحمد صلی الله علیه و آله نبیا و بالاسلام دینا و بالقرآن كتابا و بالكعبة قبلة و بعلی ولیا و اماما و بالحسن والحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الحجة بن الحسن صلوات الله علیهم أئمة اللهم إنى رضیت بهم أئمة فارضنى لهم انك علی كل شیء قدیر.

از اینجا مى‌خواستم یك جمله‌اى از این دعاى شریف صحبت كنیم، مقدمه‌اش را عرض كردم، خوب رضیت بالله ربا، از همین جا اول همین جمله را عرض كنم.

كسى كه اعتقاد به خدا و معاد و قیامت و اینها دارد، من معتقد هستم كه خالقى دارم و معتقدم كه این خالق مربى من هم هست، بلكه رب العالمین است، باید عقیده داشته باشیم دیگر، همین طور كه مرا خلق كرده، حفظ و تربیت من هم به دست اوست، نگهداریم، تربیت تكوینى، تربیت تشریعى، همه‌اش دست او ست، بلكه رب العالمین است و من هم یك عضوى از عالم هستم، الحمد لله رب العالمین، مربى، تربیت كننده، حفظ كننده، حافظ، قیوم، هر چه اسمش را مى‌خواهید تعبیر كنید، حافظ من و نگهدار من، بلكه نگهدار تمام عالمیان، همان طورى كه خلقت اشیاء، ایجاد اشیاء به دست قدرت ذات قدوس حق است، حفظ و نگهداریش هم همین طور است دیگر، قیوم است.

خوب، حالا من معتقدم كه خالقى دارم كه مرا آفریده، باید معتقد باشم به این كه او رب العالمین هم هست یا نه؟ بله دیگر، یعنى حافظ و نگهدارم اوست، این را هم باید معتقد باشم یا نه؟ خیلى خوب، حالا كه معتقد بودم، رضایت قلبى هم باید داشته باشم، من قلبا الآن معتقدم كه خداوند مرا نگهدارى مى‌كند، هر چه صلاح من است به من مى‌دهد، فقر صلاح من باشد عنایت مى‌كند، ثروت صلاح من باشد عنایت مى‌كند، صحت صلاح من باشد عنایت مى‌كند، مرض صلاح من باشد مرحمت مى‌كند.

مربى من است، آنچه صلاح من است به من عطا مى‌كند، نگهدار و حافظ، معناى رب این است؛ یعنى آنچه صلاح عبدش را مى‌داند عطا مى‌كند، مگر آن چیزى كه از ناحیه‌ى خود عبد باشد كه اگر خود عبد یك كارهایى كرد ممكن است خداوند تبارك و تعالى بركاتش را از او بگیرد.

معتقدم به این كه خداوند حافظ و نگهدار من است، آنچه صلاح دین و دنیاى من است عطا كرده، عطا مى‌كند، این جور باید عقیده آدم داشته باشد، هر چه خدا مى‌خواهد خوب است، نه این كه هر چه من مى‌خواهم خدا به من بدهد خوب است، بنده شاید خیلى چیزها را مى‌خواهم اما برایم صلاح نیست.

ببینید من علاوه بر این كه معتقدم كه خدایى دارم، و مربى من هم هست، معتقدم، لذا مى‌گویم الحمد لله رب العالمین، اقرار به لسان هم دارم، رب العالمین، علاوه بر این، رضایت قلبى هم دارم كه هر چه او به من بدهد خوب است، من خودم نمى‌دانم هر چه او مرحمت كند خوب است، فقر، غنا، مرض، صحت، هر چیز، قلبا باید راضى باشم، به زبان هم باید بیاورم، رضیت بالله ربا، باید زبانى هم اظهار رضایت بكنم.

البته نه این كه واجب باشد، اینها مستحب است ، اما اینها براى كمال مؤمن است، مؤمن باید رضایت لفظى هم اظهار كند، اقرار به زبان، قلبا راضى باشد، مدبر من اوست، سرپرست من اوست، قیوم من اوست، حافظ من اوست، همه چیز من دست اوست، این قلبا معتقدم و رضایت هم دارم و به زبان هم مى‌آورم، رضیت بالله ربا، راضى هستم كه خدا پروردگار من باشد و از طرف دیگر بمحمد صلی الله علیه و آله نبیا، آن هم همین طور تا به آخر.

یا ولى الله إن بینى و بین الله ذنوبا لا یأتی علیها إلا رضاكم، انسان خطاب مى‌كند به امام در وقت خواندن این زیارت:

اى ولى خدا از طرف خدا ولایت دارى، سرپرستى، رهبرى، هادى هستى، هدایت مى‌كنى مردم را، اى ولى خدا بین من و بین خدا یك گناهانى هست، خطا كردیم، بشریم، شیطان گاهى ما را گول زده، یك ذنوبى هست كه لا یأتی علیها إلا رضاكم كه هلاك نمى‌شوند آن معاصى؛ یعنى از بین نمى‌روند مگر به رضاى شما، لا یأتی علیها معنایش این است، اتیان بر شیئ گاهى به معناى هلاكت است، این را باید بروى در خانه آنها.

حالا ما در جوار امام هشتم باید كارى بكنیم كه از ما راضى شود و تا شفاعت كند پیش خدا ما را.

از طرف دیگر هم در آن دعایى كه در تعقیب نماز آخرش این است اللهم إنى رضیت بهم أئمّه فارضنى لهم، كه از اولش دارد رضیت بالله ربا و بالاسلام دینا… كه یادمان بیندازید یك شب همین دعاى تعقیب نماز را ترجمه كنیم.

كه اولش: من راضى هستم خدا پروردگار من باشد، پیغمبر پیغمبر من باشد، امام امام من باشد، من راضى هستم، در آخراین جمله كه محل شاهد است: اللهم انى رضیت بهم ائمّه فارضنى لهم، خدایا من راضى شدم كه اینها امام من باشند از امیرالمؤمنین تا امام دوازدهم عجّل الله تعالى فرجه، من به امامت اینها، به آقایى اینها، به سرپرستى اینها كه هادى من باشند، رهبر من باشند، من امر اینها را اطاعت بكنم، آقایى اینها را قبول دارم كه من نوكر اینها باشم كه هر چه فرمان بدهند بگویم چشم، من كه راضى هستم اینها امام من باشند، من زیر بار هر كسى نمى‌روم، زیر بار اطاعت هركسى نمى‌روم، زیر بار اطاعت اینها مى‌روم،

آن وقت این جمله آخر اللهم انى رضیت بهم أئمّه فارضنى لهم، خدایا تو مرا بپسند براى آنها به نوكرى؛ یعنى به من توفیق بده! خوب من بگویم من آقا نوكر شما هستم شما هم باید قبول كنى یا نه؟ اگر به امام هشتم عرض كنم بروم به حرم بگویم من غلام شما هستم، من نوكر شما هستم، من شما را واجب الاطاعه مى‌دانم، من قبول دارم شما را، باید او هم قبول كند یا نه؟

اینجا دعا كن از خدا بخواه، خدایا مرا بپسند براى آنها؛ یعنى به من توفیق بده من قابلیت پیدا كنم، در صراط بندگى تو باشم، لیاقت پیدا كنم تا آنها هم از من راضى باشند و مرا به نوكرى قبول كنند، یا ولى الله إن بینى و بین الله ذنوبا لا یأتی علیها إلا رضاكم، اللهم انى رضیت بهم ائمّه فارضنى لهم.

خوب عنایت كنید، این تعقیب را فراموش نشود، خیلى مهم است!

فارضنى لهم، من به امامت و آقایى اینها راضى هستم، خدایا تو هم مرا بپسند براى اینها، اگر خدا پسندید قهرا آنها هم مى‌پسندند دیگر، اگر خدا به نوكرى مرا پسندید، این لایق است از براى نوكرى، خوب او هم قبول مى‌كند به نوكرى!

“از مجموعه بیانات عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی”

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا