افسوس که عمری پی اغیار دویدیم!

افسوس که عمری پی اغیار دویدیم

از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم

سرمایه ز کف رفت و تجارت ننمودیم

جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم

ما تشنه لب اندر لب دریا متحیر

آبی به جز از خون دل خود نچشیدیم

ای بسته به زنجیر تو دل‌های محبان

رحمی که در این بادیه بس رنج کشیدیم

چندان که به یاد تو شب و روز نشستیم

از شام فراقت چو سحرگه ندمیدیم

تا رشته‌ طاعت به تو پیوسته نمودیم

هر رشته که بر غیر تو بستیم بریدیم

ای حجت حق پرده ز رخسار برافکن

کز هجر تو ما پیرهن صبر دریدیم

ما چشم به راهیم به هر شام و سحرگاه

در راه تو از غیر خیال تو رهیدیم

شمشیر کجت راست کند قامت دین را

هم قامت ما را که ز هجر تو خمیدیم

شاها! ز فقیران درت روی مگردان

بر درگهت افتاده به صدگونه امیدیم

شادی روح عالم ربّانی آیة الله نوقانی سراینده اشعار فوق صلوات

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا