شخصی در هندوستان عرقچین می فروخته است.
روزی در زیر درختی برای استراحت خوابیده بود وقتی از خواب بیدار می شود می بیند تمام عرقچینهای او را میمونی برداشته و بالای درخت برده است.
فكر می کند كه چگونه عرقچینها را از دست میمون خلاص كند.
تصمیم می گیرد که این كار را بکند:
عرقچینی كه بر سرش بوده از سرش برمی دارد ومحكم به زمین می زند،
میمون هم كه حالت تقلید او مشهور است شروع می کند یكی یكی عرقچینها را از بالای درخت به زمین می زند و به این ترتیب عرقچینها همه به دست صاحبش می افتد.
روزنهای به عبودیت فقیهانه” خاطراتی از عالم ربانی، مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی