ملکا ذکر تو گویم ، که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره ، که تو ام راهنمایی
بری از رنج و گدازی ، بری از درد و نیازی
بری از بیم و امیدی ، بری از چون و چرایی
همه درگاه تو جویم ، همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم ، که به توحید سزایی
تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی
تو نماینده ( نشان دهنده ) فضلی تو سزاوار ثنائی
نتوان وصف تو گفتن ، که تو درفهم نگنجی
نتوان شبه تو جستن ، که تو در وهم نیایی
همه عزی و جلالی ، همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری ، همه جودی و سخایی
لب و دندان سنایی ، همه توحید تو گوید
مگر از اتش دوزخ بُوَدَش روی رهائی
شاعر : سنائی
واقعا هزار هزار احسنت