حالات و وصایای شیخ انصاری در حالت احتضار!

«خبر داد ما را ثقهٔ عدل از پدرش از جدّش مرحوم حاج ملّا ابوالحسن مازندرانی؛ گفت:

چون مرض شیخ بزرگوار، علّامهٔ انصاری – قدّس سرّه – شدید شد، از کربلا به مصاحبتِ مرحوم شیخ زین‌العابدین مازندرانی مشرّف به نجف اشرف شدیم. وارد بر آن سرور گردیده، ایشان در بستر بیماری خوابیده، در مقام وصیّت برآمدند؛ فرمودند:

شاهد باشید که من در عمرم در خانهٔ وقفی ننشستم، در کتاب وقفی درس نخواندم و مطالعه نکردم، ابداً از کسی قرض نگرفتم، اگر بعد از من کسی ادّعای طلبی کند دروغ گفته، از مال دنیا ندارم مگر این انگشتر و پوستین. و هردو را به شیخ زین‌العابدین بخشید. یک عصا، آن را به حاج ملّا ابوالحسن داد.

پس ملّا را صدا زد، فرمود: یک بقچه رخت دارم، حاضر کن. همه مستعمل بود، امّا شسته و پاک. فرمود: تا زنده‌ام در مدرسه ببر و بین طلّاب قسمت کن. و فرمود: چند جلد کتاب دارم، همه را وقف کردم. قدری پول نزد فلان تاجر از وجوه است، غسل مرا جناب سیّد علی شوشتری متصدّی شوند و آن جناب وصیّ من می‌باشند. آن پوستین کهنه که به شیخ مازندرانی رسید، شیخ و آل شیخ به آن تبرّک می‌جستند. هرکس تب می‌کرد، به قصد استشفا به دوش می‌کشید، به‌زودی عرق می‌کرد و عافیت می‌یافت. این بود ثروت و وصیّت شیخ – أعلی الل‍ه مقامه –».

📚 (سیّد هادی حائری خراسانی؛ حکایات و کرامات، ص۵۰ – ۵۱)

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا