حالا معنی «انکر الاصوت» را فهمیدم!

در بغداد قاضی سنی بوده که برای تفریح و آب و هواخوری به یکی از قصرهای کنار شط دجله آمده بود،

روزی بالای قصر دید عده‌ای با الاغ و اسب و پیاده، یک عده زن و بچه و کوچک و بزرگ می‌آیند،

پرسید اینها کیانند و به کجا می‌روند؟

گفتند اینها ایرانی هستند و به زیارت موسی بن جعفر سلام الله علیهما در کاظمین می‌روند.

گفت عجب آدمهای احمقی هستند که با این همه زحمت این همه راه را طی می‌کنند.

سپس به یکی از نوکرانش گفت بروید و یکی از اینها را بیاورید، قدر سر به سرش بگذاریم.

گفتند قربان ایرانی‌ها زرنگ هستند،

قبول نکرد و گفت نه بروید و یکی را بیاورید.

رفتند و پیرمرد مانده‌ای که از عقب قافله می‌رفت، گرفتند و به زور آوردند.

قاضی پرسید شما چرا این همه ناراحتی را تحمل می‌کنید و این همه راه را می‌آیید؟

گفت خوب اینها امام هستند، زیارت اینان اجر و پاداش اخروی دارد، بدین جهت به زیارت می‌آییم.

در این بین قافله پیرمرد گذشت و قافله دیگری سر رسید، در بین قافله دوم الاغی سر و صدا کرد.

قاضی خواست پیرمرد را مسخره کند، گفت این الاغ چه می‌گوید؟

گفت قربان شما اعلم هستید،

هر چه حاکم اصرار کرد، او گفت شما اعلم هستید.

بعد حاکم گفت می‌دانی که چه می‌گوید؟

می‌گوید ابوبکر خلیفة رسول الله.

پیرمرد شیعه خندید و گفت حالا معنای این آیه شریفه «إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمیر» 

(به راستی که بدترین آوازها بانگ خران است.) را فهمیدم.

سرّ این که صدای الاغ انکر اصوات این است که می‌گوید ابوبکر خلیفة رسول الله.

قاضی ناراحت شد، گفت بیرونش کنید.

اطرافیان گفتند نگفتیم ایرانی‌ها زرنگ هستند، با اینها نمی‌شود سر به سر گذاشت.

«روزنه‌ای به عبودیت فقیهانه» خاطراتی از عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا