«شاکر در لمعات آورده که سیّد بزرگواری از علماء اصفهان به نجف آمد و پسرش که از طلّاب و محصّلین بود نیز همراهش بود. روزی آن سیّد دانشمند با پسرش به خدمت استاد (یعنی شیخ انصاری) رسیدند. سیّد عرض کرد که: پسر من به تحریرات (نوشتهها) شما اعتراضات و شبهاتی دارد. حضرت استاد فرمودند: اگر چند وقتی او را در نجف بگذارید، إنشاءالله رفع شبهاتِ او خواهد شد.
سیّد گفت: پسر من سخنِ مرا گوش میدهد و مرا از تمام اهل زمان اعلم میداند، دیگر کسی را بهتر از من نمیداند! حضرت استاد فرمودند: هرگاه در نجف بمانند، این شبهه نیز رفع خواهد شد!»
(فاکهة الظرفا یا کشکول ابنالعِلم، ج۲، ص۱۸۷)