نوار شماره 12 مسجد صفار زاده (7) كامل
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الم ذلك الكتاب لا ریب فیه هدى للمتقین.
یكى از آن آیاتى كه عرض كردم شب اول خوانده شد و قرار شد در اطراف آن یك مقدارى صحبت بشود، یك آیه همین آیهى شریفه بود، كلمهى هدی للمتقین، ذلك الكتاب لا ریب فیه؛ یعنى این همان كتابى است كه انبیاء سلف به اممشان و امتهایشان خبر مىدادند كه پیغمبر آخر الزمان خاتم انبیاء است و كتاب آسمانى او خاتم كتب است.
ذلك الكتاب، این همان كتاب است، لا ریب فیه، در آن ریب و شك و تزلزل راه ندارد، لا ریب فیه معنایش این است كه در آن اضطراب و تزلزل راه ندارد، شك در آن راه ندارد، یعنى چه؟
یعنى مطالب قرآن، حقایق قرآن، كلام الله مجید است، همهى آن واقعیات است، هیچ در آن شك و ریبى نیست، مثل كلام بشر نیست، مثل كلام عادى مردم نیست كه یحتمل الصدق و الكذب، لا ریب فیه.
بعد پشت سرش مىفرماید: هدی للمتقین كه دیشب یك خوردهاى در اطرافش صحبت كردیم، هادى براى متقین است این كتاب مجید، هادى متقین است.
یك مختصرى باز امشب اشاره بشود، یك قدرى تكرار بشود، بعضى آقایان شاید نبودند و براى بعضى ها هم تكرار یك مختصر فرق مىكند، كم و زیاد مىشود مطلب، قبض و بسط دارد، البته یك اشارهاى باز مىشود.
سؤال كه مفسرین این سؤال را در صدد افتادهاند و جواب دادهاند، سؤال: ما كه مىگوییم إهدنا الصراط المستقیم، دیشب عرض كردم كه شب و روزى ده نوبت واجب است، واجب عینى است كه باید انسان در هر نمازى دو نوبت إهدنا الصراط المستقیم بگوید دیگر، نوافل هم اگر هر كه بخواند در هر نافلهاى هم دو تا إهدنا الصراط المستقیم است.
سؤال: جنابعالى كه امروز در نماز مىخوانى إهدنا الصراط المستقیم خدایا ما را هدایت كن به راه راست، شما دیروز هدایت شدهاى؟ قبل بر الآن كه مىگویى إهدنا الصراط المستقیم هدایت شده بودى یا نشده بودى؟ اگر نشده بودى پس تا به حال معلوم مىشود كه مسلمان نبودهاى حالا مىخواهى مسلمان بشوى، و اگر هدایت شده بودى دوباره خدایا هدایت كن دیگر معنایش چیست؟ چیزى را كه دارى، خدا اگر هدایت كرده از دیروز، از قبل، دیگر حالا دوباره خدایا ما را هدایت كن یعنى چه؟ اگر نبوده پس معلوم مىشود تا به حالا مسلمان نبودى. این سؤالش، این را تكرار مىكنیم كه به ذهن ما بماند.
جواب: هدایت گفتیم كه دو قسم است، بلكه به یك معنا چهار قسم است: یك هدایت تكوینى داریم، یك هدایت تشریعى داریم، اینها اصطلاحات طلبگى است یك قدرى، لكن چاره نیست دیگر تعبیر غیر از این نداریم به فارسى، هدایت تكوینى، هدایت تشریعى، هر یك از اینها هدایت عامه، هدایت خاصه، حالا ما تمام خصوصیاتش را صحبت نمىكنیم.
هدایت تكوینى الذى قدّر فهدی، خداوند تبارك و تعالى هر كسى را كه خلق فرموده، هدایت تكوینى هم كرده است، تمام موجودات را.
هدایت تكوینى یعنى چه؟ یعنى راه كمال را، زندگانى را، راه ترقى را، براى آنها قرار داده، به اختیار خودشان هم نیست، گیاه هدایت تكوینى دارد، علف از زمین كه مىخواهد بروید مىداند چطور بیاید بالا، او بداند یا نداند، یعنى او هست دیگر. اگر مثلا یك سنگى، ساده عرض مىشود، باشد این گیاه نمىتواند بالا بیاید، كج مىكند از جاى دیگر در مىآید. تمام حیوانات هدایت تكوینى دارند، مورچه، زنبور، حیوانات دیگر، حیوانات دیگر، موش مثلا هدایت تكوینى دارد گربه را ببیند در مىرود، مىفهمد دشمنش است، دیگر این محتاج به درس خواندن و استاد دیدن نیست دیگر، هدایت تكوینى است.
خود انسان هم همین طور، تمام اعضاء و جوارح انسان هدایت تكوینى دارند، هر عضوى از اعضاى انسان یك وظیفهاى دارد آن را انجام مىدهد، هاضمه هضم غذا مىكند، قلب چه كار مىكند، تمام اعضاى بدن انسان هر كدام یك وظیفهاى دارد انجام مىدهد، این هدایت تكوینى است، این را اصطلاحا مىگوییم هدایت تكوینى.
هر موجودى به طرف كمال خودش؛ یعنى آنچه وظیفهاش است تكوینا انجام مىدهد، این را مىگویند هدایت تكوینى.
هدایت تشریعى مثل آن راهنمایى است كه خداوند تبارك و تعالى به وسیلهى انبیا، بشر را راهنمایى مىكند، این هدایت تشریعى منحصر به جن و انس است، همین دو دسته، انسان و طایفهى جن، كه خداوند تبارك و تعالى انبیا را براى اینها مبعوث فرموده، كه راه را از چاه براى اینها بیان كنند، این را هدایت تشریعى مىگوییم. این دو قسم است.
هدایت تشریعىـ عمده اینجاست ـ دو قسم است: یك قسم هدایت عامّه است..
هدایت عامّه همین است كه إنا هدیناه السبیل إما شاكرا و إما كفورا، این هدایت عامّه به معناى ارائهى طریق است، طلبگیش، یعنى راه نشان دادن، انبیا از طرف خدا مىآیند مبعوث مىشوند و راه براى مردم، راه بهشت را و راه جهنم را بیان مىكنند، صراط مستقیم را براى مردم ارائه مىدهند.
این دیگر اختصاص به فردى دون فردى ندارد، تمام بشر از جن و انس، كافر، مؤمن، هر طایفهاى، انبیا مبعوث براى همه شدهاند، اسود، ابیض، همه، همه، مرد، زن، جن، انس، این را مىگوییم هدایت تشریعى عامه. یعنى انبیاء آمدهاند كه راه را از چاه براى مردم بیان كنند، مهلكات مردم را بیان كنند كه چیست، منجیات را هم بیان كنند چیست، از این راه اگر بروى نجات پیدا مىكنى، طریق بهشت است، از آن راه اگر رفتى هلاك مىشوى، وظایفى را براى بشر بیان مىكنند.
این را مىگویند هدایت عامّه كه این را ارائهى طریق مىگویند، إناهدیناه السبیل إما شاكرا و إما كفورا، بشر یا شاكر است، یعنى این هدایت، ارائهى طریق كه شده قبول مىكند، تشكر مىكند، یا این كه كفران مىكند قبول نمىكند، یا عمل نمىكند.
آن وقت بشر اختیار دارد، این ارائهى طریق این از طرف خدا هست، حالا بشر اختیار دارد مىخواهد قبول كند، مىخواهد نكند، من شاء فلیؤمن و من شاء فلیكفر، إما شاكرا و إما كفورا.
این هدایت تشریعى عام، آن هم هدایت تكوینى عام، نگفتیم یك هدایت تكوینى داریم یك هدایت تشریعى؟ هدایت تكوینى عام همان كه گفتم تمام موجودات هدایت تكوینى دارند حتى جمادات، دیگر آن را تفصیلش را نمىخواهد، هدایت تشریعى هم كه معنایش این شد.
خوب یك هدایت تكوینى خاصى داریم و یك هدایت تشریعى خاصى داریم..
خوب هدایت تكوینى خاص كدام است؟ هدایت تكوینى خاص این است كه خداوند تبارك و تعالى از نیات عبدش با خبر است، مطلع بر ضمایر هست، ضمیر انسان، نیت جنابعالى و بنده را مىداند، خداوند چون عالم است، آن وقت مؤمن را كه نیتش پاك است، یك عنایت و لطف خاصى به مؤمن دارد تكوینا، یعنى چه؟
یعنى یك اسبابى براى مؤمن، اسباب توفیق فراهم مىكند، خواهى نخواهى همین طور توى جایش نشسته مؤمن، یك مرتبه مىبینى یك وسایلى برایش فراهم مىشود كه یك كار خیرى انجام مىدهد، آن وسائل به دست خودش هم نیست، این یك هدایت تكوینى است كه مختص به مؤمن است، كه یك اسبابى خداوند تبارك و تعالى براى مؤمن فراهم مىكند.
توفیق تكوینى، اعانت تكوینى آن قدرتى كه به او مرحمت كرده، آن فشارى كه آن شب به دست عرض كردم، یك فوق العادهاى هم شاید باشد براى مؤمن. حالا اینها یك قدرى مشكل است نمىدانم به چه بیان عرض بكنم، این را هدایت خاصه تكوینى مىگویند، چه مؤمن بداند یا نداند، خداوند یك توفیقهایى به او عنایت مىكند، این هدایت خاص تكوینى است.
هدایت خاص تشریعى كدام است؟ آن این است كه خداوند از ضمایر مطلع است گاهى مىبینى عنایت الهى براى مؤمن یك راهنماى خاصى معین مىكند، یك توفیقى به مؤمن مىدهد كه یك نفرى پیدا مىشود زیر بال او را مىگیرد، آن وقت یك الطافى و یك علومى، اسرارى، یك مطالبى دینى به وسیله یك مؤمنى ـكه این مىشود هدایت تشریعىـ او به این مىگوید باید چنین بكنى، مطلب این طور است، مطلب این طور است، باید چنین كنى، چنان كنى.
پس ببینید چهار قسم شد دیگر، اینها تكرار دیشب است، هدایت تشریعى خاص این است كه خداوند تبارك و تعالى براى مؤمن، مؤمنى كه خداوند ببیند او طالب است…
این كلمه هم باز عرض بشود: میل به چیزى غیر از طلب چیزى است، بنده میل دارم ملا بشوم اما طالبش نیستم، میل دارم مسائل شرعیم را بلد باشم اما طالبش نیستم، مىشود یا نمىشود؟ خیلى از ماها غالبا میل به چیز فهمیدن داریم، طالب چیز فهمى كه نیستیم.
اگر طالب چیز فهمى باشیم به دست مىآید، میل به شیئى غیر از طلب شیىء است، كى میل ندارد كه با سواد باشد؟ كى میل ندارد كه احكام دینش را بلد باشد؟ همه میلش را دارند، اما یكى تنبل است طلب نمىكند، تا طلب نكنى هم به آدم نمىدهند.
خیلى خوب حالا این هدى للمتقین، این هدایت در اینجا غیر از آن هدایت آیهى شریفه است، أنا هدیناه السبیل، آن ارائهى طریق است، آن هدایت عامّ است، براى مؤمن و كافر خدا راه را ارائه مىدهد.
این هدى للمتقین، این هدایت خاص است، این براى پرهیزكاران است، اگر شخص پرهیزكار بود، داراى ورع بود، از محرمات اجتناب كرد، اطاعت فرمان عقل را كرد، كه حجت داخل است، خداوند مطلع است بر ضمایر، آن وقت این به وسیلهى قرآن هدایت خاص پیدا مىكند.
قرآن كلام الله مجید است، معارف قرآن در قلب مؤمن كتابت مىشود، ایمان در قلب مؤمن كتابت مىشود، علم قرآن، قرآن او را هدایت مىكند، این هدى للمتقین معنایش این است.
این یعنى چه؟ چرا خداوند تبارك و تعالى هدایت را منحصر به متقین مىفرماید؟ این هدایت خاص است، البته این مال متقین است دیگر، مال پرهیزكاران است.
حالا آن مراتب پرهیزكارى هم مختلف است، ورع، ورع به معناى پرهیز از معصیت است، تقوا هنوز بالاتر است باز، كه باید آدم متقى باشد، واقعا از خدا بترسد، و أما من خاف مقام ربّه و نهى النفس عن الهوى او مىشود متقى، آن وقت این هدى للمتقین معنایش این است.
خوب حالا این إهدنا الصراط المستقیم چطور شد؟ جواب آن شبهه كه عرض كردم كه اگر كسى شبهه كند كه تو دیروز مسلمان، هدایت شده بودى یا نشده بودى؟ اگر هدایت شده بودى، این إهدنا امروز معنا ندارد، هى روزى ده مرتبه واجب است بگویى، اگر هدایت نشده بودى پس دیروز مسلمان نبودى، مىشود بگویى مسلمان نبودم؟
این جوابش این است: این إهدنا دو معنا دارد: یكى به معناى ادامهى هدایت است، خداوند تبارك و تعالى هدایت كرده مؤمن را، حالا هدایت هر كسى بر حسب درجهى خودش، آن وقت این هدایتى كه خدا مىفرماید، باید این هدایت را خدا حفظ كند یا نه؟ هر چیزى حدوثش دست خداست، بقائش هم دست اوست، آنى كه عطا كرده به جنابعالى نگهداریش هم به عهدهى اوست؛ یعنى حافظش هم اوست، خداوند تبارك و تعالى خالق موجودات است حدوثا؛ یعنى خلق اولى را خدا خلق كرده، نگهدارى و حفظ موجودات هم باز به وسیلهى ذات قدوس حق است، قیوم است دیگر، اگر او حفظ نكند تمام موجودات از هم متلاشى مىشوند، همان طورى كه ایجاد موجودات، خلقت موجودات به دست قدرت ذات بارى تعالى است، حفظ و ادامه و بقائش هم دست اوست، رب العالمین است، مربى است، حافظ است، تكوینا، تشریعا. حالا اینها یك قدرى اصطلاحات طلبگى است.
آن وقت إهدنا معنایش این است یعنى خدایا، در آن دعاى دست را مىخوانیم، ربنا لا تزغ قلوبنا بعد إذ هدیتنا، بعد از آن كه مارا هدایت كردى، هدایت فرمودى، لا تزغ قلوبنا، میل نده قلب ما را از هدایت به طرف… العیاذ بالله. میل نده، آن را هم عرض كردم كه معناى ضلالت چیست؟ این دعا را نمىخوانید مگر؟ هدایت به دست اوست حدوثا و بقاءً.
إهدنا الصراط المستقیم خدایا این هدایت، این ایمانى كه به ما مرحمت كردى، ما را هدایت كردى، ما مؤمنیم الحمدلله، هدایت خاص به ما مرحمت كردى، به یك درجهاى از هدایت، ایمان، این را خدایا ادامه بده كه غارت شیطان نشود، این یك معنا كه از بعضى روایات این معنا استفاده مىشود.
جواب دوم: آن هدایت خاص، زیاد و كم دارد، ممكن است یك درجهاش را بنده و جنابعالى داشته باشیم، آن درجهى بالاتر را از خدا بخواهیم، خدایا ما را هدایت فرمودهاى، هدایت و ایمان ما را بالاتر ببر، مرحمت كن، یا راهنمایى بیشتر بفرما ما را، یعنى چه راهنمائى بیشتر بفرما؟ یعنى از این به بعد مادام العمر كه ما هستیم، آن امور خیر، اطاعت، هى براى ما توفیق، اسباب فراهم كن ما موفق بشویم انجام اعمال خیر بدهیم، هدایتمان بیشتر بشود؛ یعنى موفق بشویم اعمال بیشترى انجام بدهیم، زیاد كن ایمان ما را، زیاد كن هدایت ما را. این هم یكى.
خوب حالا از اینجا از این مرحله رد بشویم، دیگر این سربسته، یك مقدارى اجمالا همین قدر توى ذهنمان باشد بد نیست، یك خورده متوجه باشیم.
دیشب عرض كردم راجع به رضیت بالله ربا كه فراموش نكنیم یك كلمهاى مىخواست آنجا عرض بكنیم.
اسلام با ایمان آن طورى كه فرق گذاشتند، اقرار به شهادتین كفایت مىكند براى اسلام، این بدنش پاك است، ذبیحهاش حلال است، چطور است، فلان است، كسى كه اقرار به شهادتین كند أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمدا رسول الله، این براى اسلام كفایت مىكند.
اما ایمان، نه، ایمان یكى اعتقاد به قلب است، باید معتقد باشد انسان به این كه خدایى دارد، و به وحدانیت او هم معتقد باشد، اعتقاد قلبى، این یكى.
دومش اقرار به زبان، به زبان هم باید اقرار كنى، من خدایى دارم، لا إله إلا الله محمد رسول الله، مؤمن واقعى هم أشهد أن علیا ولى الله هم باید داشته باشد، كه با مسلمان باید فرق كند.
اعتقاد به جنان و اقرار به لسان و عمل به اركان؛ یعنى مؤمن كامل آن است كه عمل هم داشته باشد، نماز بخواند، روزه بگیرد.
خیلى خوب، این معروف و مشهور براى ایمان آن طورى كه از روایت استفاده مىشود.
اگر آن شب یادتان باشد عرض كردم كه حقیقت ایمان همان باور كردن قلبى است، این كه در بعضى از روایات اقرار به لسان و عمل به اركان و اینها دارد، آن را معناى روایات را باید فهمید یعنى چه؟
اصل ایمان، همان اعتقاد قلبى است، باور كنى كه خدایى دارد، باور كنى انبیاء از طرف خدا بر حق هستند، باور كنى قیامت، باور كنى كه بعد از خاتم انبیاء، امیر المؤمنین خلیفه بلافصل پیغمبر است مثلا.
اصل ایمان عبارت است از همان باور كردن قلب، نهایت این است كه اگر انسان ایمان داشت، ایمانش بر اعضا و جوارح پخش مىشود، گفتیم: الایمان مبثوث علی الجوارح، پخش مىشود، پراكنده مىشود به جوارح.
این كه مىفرماید كه عمل به اركان، براى این است كه این اركان مظهر ایمان است؛ یعنى ایمان انسان در این اركان، در اعضا و بدن ظاهر مىشود، لذا این هم لازم است، این از این باب است.
اقرار به لسان، خود لسان هم یكى از اركان است، از اعضاى بدن است دیگر، اگر ایمان انسان داشت قائل به وحدانیت خدا بود، لا إله إلا الله قهرا مىگوید دیگر، الایمان مبثوث علی الجوارح دیگر، این اقرار به لسان هم ایضا از آن باب است، اعضا و بدن انسان، مظهر ایمان انسان است، و الا اصل حقیقت ایمان، ریشهاش همان ایمان قلبى است، باور كردن قلبى است.
حالا یك چیز دیگر هم هست كه از روایات استفاده مىشود، اینى كه معروف و مشهور است كه اعتقاد به جنان، اقرار به لسان، عمل به اركان. این از روایت هم استفاده مىشود.
از روایات یك چیز دیگر هم استفاده مىشود، كه براى مؤمن كامل آن هم خیلى خوب است، لازم است، او این است كه قلبا كه اعتقاد دارد، این باور كرده، باید راضى هم باشد، رضایت قلبى هم داشته باشد، این رضایتش را به زبان هم بیاورد، خوب عنایت بكنید چه عرض مىكنم.
بنده نسبت به جنابعالى فرض كنید معتقد هستم شما آقاى منى و من هم نوكر شما هستم، غلام شما هستم، این را معتقدم كه شما آقاى منى من هم غلام شما، بسیار خوب، به زبان هم مىگویم: من بنده و مخلص شما هستم، عمل هم مىكنم، اگر یك فرمانى هم بدهى، اطاعت مىكنم، آن وقت علاوه بر این، این اطاعت و عمل و اینها از روى رضایت هم باید باشد؛ یعنى من شما را آقا مىدانم، عقیدهام هم این است، اما خیلى هم خوشحال و راضى هستم كه تو آقاى منى، خوب گوش مىدهید چه عرض مىكنم؟
رضاى قلب و این رضایت را هم به زبان مىآورم، مىگویم: آقا من خیلى خوشحال هستم از این كه جنابعالى آقاى من هستید، خیلى از این معنا خوشحال هم هستم.
این هم یك مطلبى است، این علاوه بر آن سه چیز، اعتقاد به جنان، اقرار به لسان، عمل به اركان، این سه تا، رضایت، این رضاى قلبى و قالبى یعنى چه؟ یعنى قلبا هم راضى باشم به آقا بودن، آقا بودنِ این آقا، و لسانا هم اظهار رضایت بكنم، بسیار خوب، این كه معلوم شد یا نه؟
حالا این دعایى كه در تعقیبات نماز وارد است كه خیلى هم اهمیت دارد، آن را از مفاتیح بردارید حفظ كنید بخوانید:
رضیت بالله ربا و بمحمد صلی الله علیه و آله نبیا و بالاسلام دینا و بالقرآن كتابا و بالكعبة قبلة و بعلی ولیا و اماما و بالحسن والحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الحجة بن الحسن صلوات الله علیهم أئمة اللهم إنى رضیت بهم أئمة فارضنى لهم انك علی كل شیء قدیر.
از اینجا مىخواستم یك جملهاى از این دعاى شریف صحبت كنیم، مقدمهاش را عرض كردم، خوب رضیت بالله ربا، از همین جا اول همین جمله را عرض كنم.
كسى كه اعتقاد به خدا و معاد و قیامت و اینها دارد، من معتقد هستم كه خالقى دارم و معتقدم كه این خالق مربى من هم هست، بلكه رب العالمین است، باید عقیده داشته باشیم دیگر، همین طور كه مرا خلق كرده، حفظ و تربیت من هم به دست اوست، نگهداریم، تربیت تكوینى، تربیت تشریعى، همهاش دست او ست، بلكه رب العالمین است و من هم یك عضوى از عالم هستم، الحمد لله رب العالمین، مربى، تربیت كننده، حفظ كننده، حافظ، قیوم، هر چه اسمش را مىخواهید تعبیر كنید، حافظ من و نگهدار من، بلكه نگهدار تمام عالمیان، همان طورى كه خلقت اشیاء، ایجاد اشیاء به دست قدرت ذات قدوس حق است، حفظ و نگهداریش هم همین طور است دیگر، قیوم است.
خوب، حالا من معتقدم كه خالقى دارم كه مرا آفریده، باید معتقد باشم به این كه او رب العالمین هم هست یا نه؟ بله دیگر، یعنى حافظ و نگهدارم اوست، این را هم باید معتقد باشم یا نه؟ خیلى خوب، حالا كه معتقد بودم، رضایت قلبى هم باید داشته باشم، من قلبا الآن معتقدم كه خداوند مرا نگهدارى مىكند، هر چه صلاح من است به من مىدهد، فقر صلاح من باشد عنایت مىكند، ثروت صلاح من باشد عنایت مىكند، صحت صلاح من باشد عنایت مىكند، مرض صلاح من باشد مرحمت مىكند.
مربى من است، آنچه صلاح من است به من عطا مىكند، نگهدار و حافظ، معناى رب این است؛ یعنى آنچه صلاح عبدش را مىداند عطا مىكند، مگر آن چیزى كه از ناحیهى خود عبد باشد كه اگر خود عبد یك كارهایى كرد ممكن است خداوند تبارك و تعالى بركاتش را از او بگیرد.
ببینید معتقدم به این كه خداوند حافظ و نگهدار من است، آنچه صلاح دین و دنیاى من است عطا كرده، عطا مىكند، این جور باید عقیده آدم داشته باشد، هر چه خدا مىخواهد خوب است، نه این كه هر چه من مىخواهم خدا به من بدهد خوب است، بنده شاید خیلى چیزها را مىخواهم اما برایم صلاح نیست كه، عنایت مىفرمایید.
ببینید من علاوه بر این كه معتقدم كه خدایى دارم، و مربى من هم هست، معتقدم، لذا مىگویم الحمد لله رب العالمین، اقرار به لسان هم دارم، رب العالمین، علاوه بر این، رضایت قلبى هم دارم كه هر چه او به من بدهد خوب است، من خودم نمىدانم هر چه او مرحمت كند خوب است، فقر، غنا، مرض، صحت، هر چیز، قلبا باید راضى باشم، به زبان هم باید بیاورم، رضیت بالله ربا، باید زبانى هم اظهار رضایت بكنم.
این باید كه عرض مىكنم، نه این كه حالا واجب باشد، اینها مستحب است دیگر، اما اینها براى كمال مؤمن است، مؤمن باید رضایت لفظى هم اظهار كند، اقرار به زبان، قلبا راضى باشد، مدبر من اوست، سرپرست من اوست، قیوم من اوست، حافظ من اوست، همه چیز من دست اوست، این قلبا معتقدم و رضایت هم دارم و به زبان هم مىآورم، رضیت بالله ربا، راضى هستم كه خدا پروردگار من باشد و از طرف دیگر بمحمد صلی الله علیه و آله نبیا، آن هم همین طور تا به آخر.
حالا امشب دیگر چون یك قدرى مطلب چیز است، بس مان است، باز تتمهاش انشاء الله فردا.