آقای سید عبدالهادی تهرانی:
در شب پنجم ماه مبارک ۱۴۳۴ق نقل کردند:
سال گذشته با داییام -جناب آقای سید احمد رضوی- رفتیم منزل آیتالله حاج شیخ لطف الله صافی، کتاب الله شناسی جدّم را بردم.
وقتی آقای رضوی مرا معرفی کردند که نوهٔ آقای حاج سید محمد حسین حسینی تهرانی هستم ، آقای صافی چند مرتبه با تعجب گفتند: آقای رضوی! آقای سید محمد حسین!
بعد هم گفتند: من این کتابها را در کتابخانهام نمیگذارم، ببرید!
کتاب را نگرفتند و گفتند:
یک وقتی من یک کتاب اخلاقی مطالعه میکردم، مرحوم آیتالله حاج سید احمد خوانساری آمدند وقتی دیدند، گفتند: این کتاب را مطالعه نکنید. من تعجب کردم هر چه خواندم مطلب خلافی در آن ندیدم جز این که متوجه شدم یکی دو صفحه راجع به وحدت وجود مطالبی نوشته است.
همچنین نقل کردند:
گاهی آقاجون -آیتالله فقید مرحوم حاج سیدرضا رضوی طوسی- مرا تنها میدیدند میگفتند: راه صحیح فقط راه محمد و آل محمد علیهمالسلام است، من روز قیامت جلوی تو را میگیرم که حقیقت را به تو گفتم!
گاهی میگفتند: بر فرض آقای حدّاد درست باشد و نوری داشته باشد لامپ پنج است و امام حسین علیه السلام خورشید است، چگونه پدربزرگ تو -جناب آقای سید محمد حسین حسینی تهرانی- خورشید را رها کرده و سراغ این آهنگر آمده است؟!
ما سمعت ممن رأیت، سیدمجتبی بحرینی،ج۲، ص۱۱۳-۱۱۴