یكی از مدرسین شرح لمعه شبی به هنگام مطالعه این كتاب سه اشكال بر شهید به ذهنش رسید مغرور شد كه فردا این اشكالها را سر درس مطرح می كنم.
روز بعد موقع درس دادن وقتی كتاب را باز كرد دید عامی صرف شده وهیچی نمی فهمد.
به بهانه كسالت درس را تعطیل كرد و شروع به قدم زدن كرد.
طلبه جوانی كه چند روزی به درس او می آمد از او پرسید آقا چرا امروز درس ندادی؟ و بر این مطلب اصرار كرد به طوری كه مدرس ناراحت شد .
طلبه جوان گفت: آقا علم تو را گرفتهاند چرا با من عصبانی می شوی؟!تو می خواهی با غرور به شهید اشكال كنی؟
او صاحب نفس قدسیه بوده بعد از این مؤدب اشكال كن!
“روزنهای به عبودیت فقیهانه” خاطراتی از عالم ربانی، مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی