مرحوم علامه محمدباقر مجلسی در کتاب شریف عین الحیات درباره مشایخ صوفیه میفرماید:
«پس اگر اعتقاد به روز جزا دارى امروز حجت خود را درست کن که چون فردا حق تعالى از تو حجت طلبد جواب شافى و عذر پسندیده داشته باشى،
و نمیدانم بعد از ورود احادیث صحیحه از اهلبیت رسالت علیهمالسلام و شهادت این بزرگواران از علماى شیعه رضوان الله علیهم بر بطلان این طائفه (صوفیه) و طریقه ایشان در متابعت ایشان نزد حق تعالى چه عذر خواهى داشت؟!
آیا خواهى گفت متابعت حسن بصرى کردم که چند حدیث در لعن او وارد شده است؟
یا متابعت سفیان ثورى کردم که با امام جعفرصادق علیهالسّلام دشمنى میکرده و پیوسته معارض آن حضرت میشده است، و بعضى احوال او را در اول کتاب بیان کردیم؟!
یا متابعت غزالى را عذر خودخواهى گفت که به یقین ناصبى بوده! و میگوید در کتابهاى خود، بههمان معنى که مرتضى على امام است، من هم امام؟!
و میگوید: هر کس یزید را لعنت میکند گناهکار است، و کتابها در لعن و ردّ شیعه نوشته، مانند کتاب «المنقذ من الضلال» و غیر آن؟!
یا متابعت برادر ملعونش احمد غزالى را حجت خواهى کرد؟ که میگوید: شیطان از اکابر اولیاء الله است؟!
یا ملاى رومى را شفیع خواهى کرد که میگوید: ابن ملجم را حضرت امیرالمؤمنین علیهالسّلام شفاعت میکند، و به بهشت خواهد رفت، و حضرت امیر به او گفت که: تو گناهى ندارى چنین مقدر شده بود و تو در آن عمل مجبور بودى!
و میگوید: چون که بیرنگى اسیر رنگ شد موسئى با موسئى در جنگ شد.
و در هیچ صفحه از صفحههاى مثنوى نیست که اشعار به جبر یا وحدت وجود یا سقوط عبادات یا غیر آنها از اعتقادات فاسد نکرده باشد.
و چنانچه مشهور است و پیروانش قبول دارند ساز و دف و نى شنیدن را عبادات میدانسته است.
یا پناه به محیالدین خواهى برد که هرزههایش را در اول و آخر این کتاب شنیدى،
و میگوید جمعى از اولیاء الله هستند که رافضیان (شیعیان) را بهصورت خوک مىبینند،
و میگوید بهمعراج که رفتم مرتبه على را از مرتبه ابوبکر و عمر و عثمان پستتر دیدم!
و ابوبکر را در عرش دیدم! چون برگشتم به على گفتم چون بود که در دنیا دعوى میکردى که من از آنها بهترم الحال دیدم مرتبه تو را که از همه پستترى!!
و او و غیر او از این تزریقات بسیار دارند که متوجه آنها شدن موجب طول سخن مىشود.
و اگر از دعواهاى بلند ایشان فریب میخورى آخر فکر نمیکنى بلکه براى حب دنیا اینها را بر خود بندند، اگر خواهى او (مرشد) را امتحان کنى که میگوید من جمیع اسرار غیبى را میدانم و همه چیز بر من منکشف مىشود، و شبى ده بار بهعرش میروم یک مسأله از شکیات نماز یا یک مسأله مشکل از میراث و غیر آن یا یک حدیث مشکل از او بپرس اگر آنها را راست میگوید این را هم براى تو بیان میکند.
چنانچه بهسند صحیح از امام جعفر صادق علیهالسّلام منقول است که علامت کذّاب و دروغگو آن است که تو را خبر میدهد به چیزهاى آسمان و زمین و مشرق و مغرب چون از حلال و حرام خدا مسألهاى از او میپرسى نمیداند!
آخر این مردى که دعوى میکند مسأله غامض وحدت وجود را فهمیدهام که عقلهاى جمیع فضلا از فهمیدن آن قاصر است چرا یک معنى سهلى را اگر پنجاه مرتبه خاطر نشان او کنند نمیفهمد؟!!
و آنهائى که دقایق معانى را میفهمند آنچه او فهمیده است چرا نمیفهمند؟!
و باز هر گاه خود معترف باشند که کشف با کفر جمع مىشود و کفّار هند صاحب کشف مىباشند، بر تقدیرى که کشف ایشان واقعى باشد و تو را فریب نداده باشند کى دلالت بر خوبى ایشان میکند؟
چون دستگاه این سخن بسیار وسیع است و قلیلى که براى هدایت طالبان حق کافى باشد در اول این کتاب و در لمعات در چند موضع دیگر بیان کردم، در این موضع اختصار نموده ختم میکنم …»
📚 عین الحیات، محمدباقر مجلسی، (چاپ انتشارات انوار الهدی، قم، ۱۳۸۲)، ص۴۵۷