…آن علمى كه ما صحبتش را مىكنیم انشاء الله نتیجهاى بگیریم، آن علم این است كه در چند مورد، ابتدائش این طورى است ـكه خدا آن وقت توفیق مىدهد یك قدمى آدم باید برود جلو! در چند موردى كه میل دارد انسان، خیلى میل دارد، نفس اماره مایل است، پا روى نفس اماره بگذارد، اگر مىتواند، اگر مرد است! در چند مورد مخصوصا آن جاهایى كه خیلى میل دارد ها! اگر در دو سه مورد خداوند تبارك و تعالى دید انسان واقعا مخالفت نفس اماره را مىكند، خدا توفیق مىدهد، عمده این است!
از همین جا باید شروع بشود، آن علمى كه صحبتش را مىكردیم، انشاء الله علم با عمل، كه خدا عنایت كند، یك مقدمهاش این طورى است.
همین طور آدم نشسته در حال غفلت، مشغول كارهاى زندگیش هست بگوید: من آن علم را مىخواهم! دو نوبت، سه نوبت، چهار نوبت، مخالفت نفس انسان باید بكند.
توى خیابان اگر راه مىرود یك مرتبه دو مرتبه، العیاذ بالله! باید چشمش را اگر چنانچه… بله! مخالفت نفس كند دیگر! و هكذا و هكذا و هكذا.
بعضى چیزها آدم خیلى میل دارد ها! نفس امّاره، خوب ما نفس را كه نكشتهایم! «این نفس بد اندیش به فرمان شدنى نیست» این راچطور به فرمان بیاوریم؟
راهش همین است، تو نمىتوانى به فرمان بیاورى، باید خداوند تبارك و تعالى توفیق بدهد، و توفیق دادن هم گتره و جزاف نمىشود، حكیم على الاطلاق كارش، فعلش حكیمانه باید باشد دیگر! درّ گرانبها را به مزبله كه شخص عاقل… تا به رسد به حكیم كه نمىشود دیگر!
علم گوهر گرانبهاست، این را به هر قلب نمىشود دیگر! لا یمسّه الاالمطهّرون.
…آن وقت آن علمى كه ما مىخواهیم و نتیجه بگیریم، -انشاء الله امشب شب آخرش است- این است كه یك مقدار مراقب خودمان باشیم، اول بسم الله الرحمن الرحیم، و یك مقدار هم مخالفت نفس بكنیم، اگر هواى نفسى در بعضى از ماها باشد ـآنهایى كه خوبندكه الحمد لله- یك چند مورد لااقل باید مخالفت نفس كرد، نمىشود! فایده ندارد، اگر رفیق بد دارد انسان، باید كنار بگذارد، یك جورى كه به او هم برخورد نکند، اگر چنانچه خداى نخواسته یك هواهاى نفسانى یك میلهایى، حب دنیا خیلى در قلب انسان هست، یكى لباس خیلى دوست دارد، یكى چى خیلى دوست دارد، یكى چى… تمام شئون دنیا، هر شأنى از شئون دنیا، اگر یكى حسد خداى ناخواسته مىبینى دارد، یكى مثلا حالت بخل دارد، یكى فلان است، یكى فلان است.
اگر هست اینها یك مقدارى انسان مخالفت نفس، دو سه مورد بكند، خدا دست آدم را مىگیرد، یك قدم بیا جلو! تا ده قدم من بیایم دیگر! روایت دارد دیگر، یك شِبر!
این اول مازاد، اول بسم الله الرحمن الرحیم، اگر بخواهد انسان آن علمى كه انسان را وادار بر عمل مىكند، مثل نورهم یسعی بین أیدیهم، اصلا چاه را از راه نشان بدهد و زیر بال انسان را بگیرد، انسان را نجات بدهد، نگذارد انسان بیفتد تو چاله، از آن علم اگر مىخواهد انسان، راهش این است.
تقوا باید داشته باشد آدم، یك چند مورد مخالفت نفس بكند، آن علم را مالكش خداست، آن علمى كه یك چراغى است آن مقدارى كه مؤمن از او استفاده مىكند، كم و زیاد، یك چراغى، حالا چراغ موشى ولو…
اصل آن حقیقت، علمى كه اعطا شده به پیغمبر اكرم و ائمهى هدى آن علم كه فوق العاده است، آن یك نور و یك حقیقت واقعیى است كه احاطه به تمام كائنات و عوالم دارد، او را عرض كردم، سربستهاش، او محیط به همه، همه جا را روشن كرده، براى آنها خداوند همه چیز را به وسیله آن نور تحمیل فرموده، عطا كرده، روشن كرده.
آن وقت از آن نور اگر ما هم بخواهیم یك مقدارى استفاده كنیم باید یك خورده پا به پاى آنها راه برویم، یك قدمى راه برویم، اطاعت آنها را بكنیم، فرمایشات آنها را.
“از مجموعه بیانات عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی”