قرار بود بسوزیم ما! ولی نگذاشت!

حضور دارد و ما فکر غیبتش هستیم
غریب مانده و غافل ز غربتش هستیم

سراغ از او نگرفتیم! او سراغ گرفت!
گله نکرده ز ما گرچه رعیتش هستیم

چقدر همتمان بوده محرمش باشیم؟!
چقدر مونس شبهای خلوتش هستیم؟!

همیشه و همه جا او هوای مارا داشت
همیشه و همه جا زیر منتش هستیم

قرار بود بسوزیم ما! ولی نگذاشت
علی الدوام اسیر رفاقتش هستیم!

خدا کند که به ما کربلا افاضه کند…
که سالهای زیادی به حسرتش هستیم

چه کربلاست که عالم به هوش می آید
چه کربلاست که فکر زیارتش هستیم
سید پوریا هاشمی

r

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا