مراقبه معنایش این است كه از جلو، جلوجلو انسان پیش مطالعه كند كارهایش را، صبح كه از خانه كه در مىآید یا از خواب پا مىشود، پیش مطالعه داشته باشد كه امروز وظیفهام چیست؟ باید چى انجام بدهم؟
این كارى كه من مىخواهم الآن اقدام كنم، مرضىّ خدا و رسول هست یا نیست؟ یا مبغوض است این كارى كه الآن من مىخواهم بروم؟ الآن كه عبا روى دوشم انداختم، لباسم را پوشیدم، ازخانه مىخواهم بیرون بروم، كجا مىخواهم بروم؟ خوب باید مطالعه كند، معناى و لتنظر نفس ما قدمت لغد این است، پیش مطالعه! در تمام اعمال، انسان باید پیش مطالعه داشته باشد. این را مىگویند مراقبه كه مؤمن همیشه مراقب حالات خودش و افعال خودش هست.
محاسبه هم پس مطالعه است، شب بنشیند چرتكه را بردارد، حساب كند كه امروز چكار كرده است؟ چند تا دروغ گفته؟ چند تا راست گفته؟ در معامله چكاركرده؟ چكار نكرده؟ چند تا غیبت كرده؟ چند تا تهمت -مثلا العیاذ بالله!
…اصلا كتاب نوشتهاند در این باب كه انسان باید در همین دنیا، حاسبوا أنفسكم قبل أان تحاسبوا و زنوها قبل أن توزنوا! اینها روایات است همهاش.
این و لتنظر نفس ما قدمت لغد معنایش این است، حاسبوا أنفسكم قبل أن تحاسبوا، قبل از آنى كه شما را پاى حساب ببرند، به محكمه كبرى، محكمه عدل الهى، اینجا حسابتان را صاف كنید! زنوا همین جا، میزان، وزن كنید اعمال خودتان را، همین جا، همین جا! قبل از آنى كه آنجا ترازو و میزان بشود. -حالا میزان در آنجا چه سنخى است؟!-
أخرجوا قلوبكم من الدنیا قبل أن تخرج منها أبدانكم، قبل از آنى كه بدن شما را از اینجا ببرند بیرون، روحتان را بیرون ببرید!
اصلا انبیاء و ائمه از طرف خدا مبعوث شدهاند، خدا فرستاده اینها را، كه مردم را اصلا روحانى كنند؛ یعنى روح اینها را از این عالم ببرند بیرون.
حالا آن كه بخشش براى ما! روح ما بیرون، كه یك شب عرض كردم كه امیرالمؤمنین راجع به متقین یك جملهاى مىفرماید كه: قد صحبوا الدنیا بأبدان أرواحها معلقة بالملا الاعلی، بالمحل الاعلی! حالا آنها بخشش! اینها با این بدن در این دنیا هستند، لكن أرواحها معلقة بالمحل الاعلی، روحشان!
هرگز وجود حاضر و غایب شنیدهاى من درمیان جمع و دلم جاى دیگر است
توى جمعیت نشسته صد نفر، پنجاه نفر، ده نفر، اینها خیلى فرق دارند با هم، نشستند اینجا فكرهایشان فرق دارد، حواسشان جور دیگر است، یك كسى مثلا مىبینى اصلا نشسته هیچ فكر ندارد، اصلا فكر ندارد، مثل یك جمادى مىماند، فكرى هم اگر بكند یك چیزهایى خیالات واهى، یك كسى هست در مجلس كه نشسته روحش جاى دیگر كار مىكند، «من در میان جمع و دلم جاى دیگر است». این دسته بخشش!
لكن این قسمت دیگرش كه عرض كردم كه اگر در یك مجلس غیبتى، مجلس لهوى، لعبى اگر اتفاق افتاد، این را كه دیگر مىتوانیم كه، وظیفهمان است، آنجا اگر مىتواند انسان با بدن باید برود بیرون، از مجلس حرام، واجب است خارج شدن، باید خودش را اخراج كند، قلبا و قالبا، هم روح را بیرون كند هم بدن را، با بدن برود بیرون.
اگر دید نمىتواند ـگاهى مىبیند یك محذورى دارد كه مفسدهاى بر پا مىشود، اسباب عداوت، یك طورهایى، دیگر آن را خود آدم باید تشخیص بدهد- آنجا اگر دید با قالب، با بدن نمىتواند برود بیرون، روح را اقلاً باید خارج كند، واجب است، نه این كه با آنها همراهى كند، اگر چنین اتفاقى افتاد، «من در میان جمع و دلم جاى دیگر است»باید باشد.
دیگر به این مضمون روایات الى ما شاء الله، همه اینها را كه نمىشود آدم بخواند.
أخرجوا قلوبكم من الدنیا قبل أن تخرج منها أبدانكم، موتوا قبل أن تموتوا، یكى است؟ دو تاست؟ سه تاست؟ كدام یك را؟
قبل از آن كه بمیرید، بمیرید! آخر یعنى چه؟! یعنى هنوز نمردهاید حالا بمیرید! یعنى هنوز این موت عرفى كه روح از بدن خارج مىشود ـاین موت عرفى است هنوز نمردهاید، نفس اماره را بكشید!
موتوا قبل أن تموتوا، بكشیدش اصلا! بمیرید! بمیرید یعنى چه؟ یعنى این نفس سركش را بكش! بمیرانش! بمیران! خفهاش كن!
“از مجموعه بیانات عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی”