هر شب جمعه که دلتنگ زیارت می شوم
میروم در گوشه ای غرق عبادت می شوم
یا سلامی میدهم از بام خانه بر حرم
چون کبوتر راهیه صحن و سرایت می شوم
با دوبال حسرتم پر میكشم تا شهر عشق
تا که مهمان تو و گنبد طلایت می شوم
من کبوتر نیستم هستم کلاغی رو سیاه
گر بخواهی ام, غلام رو سیاهت می شوم
مثل جون و مثل عابس, مثل مسلم, مثل حر
گر دهی رخصت مرا, من هم فدایت می شوم
گر برات کربلایم را به دستانم دهی
جان زهرا تا قیامت وامدارت می شوم
چون قسم دادم تو را بر نام زهرا, مادرت
مطمئناً شامل لطف و عطایت می شوم!
ميلاد الياسوند