«وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوُدَ وَ قالَ یا أَیهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیرِ وَ أُوتینا مِنْ كُلِّ شَیءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبینُ». النمل : 16
حضرت سلیمان فرمود: أیها الناس علّمنا منطق الطیر، خدا منطق طیر را به ما تعلیم فرموده، و اوتینا من كل شیئ؛ «أوتینا» به معناى «أعطینا» است؛ یعنى عطا گردیده شدیم از طرف پروردگار از هر چیزى، یعنى از هر چیزى به ما عطا كرده است. ترجمه آیه این است.
بعد هم مىفرماید: این فضلى است از طرف پروردگار، یك فضل آشكارى كه همهى شما خواهید دید كه تمام چیزها را براى ما مسخّر كرده؛ خیلى از چیزها مسخّر بود دیگر. این یك فضل آشكارى است، این طور نیست كه ادّعاى صرف باشد، فضلى است كه ان شاء الله مشاهده خواهیدكرد.
جن و شیاطین و عفاریت و حیوانات و باد و همه مسخّر دست حضرت سلیمان بودند، ملك عظیمى خداوند عنایت فرمود به حضرت سلیمان، كه اكثر موجودات مسخّر حضرت بودند؛ یعنى همه اطاعت تكوینى داشتند، خداوند عالم به حضرت سلیمان ولایت تكوینى بر اكثر موجودات عنایت فرموده بود.
بعد در آیه دیگر هم خداوند مىفرماید: “هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِساب“ ص : 39
این عطاى پروردگار است، فضل پروردگار است، خدا مىفرماید: این عطایى است كه ما دادهایم به شما.
چقدر خوب است كه خداوند عالم بفرماید: «ما به شما دادهایم»، خیلى عنایت مىخواهد كه خدا به او بفرماید: «ما به شما عطا كردهایم»، این باید خیلى مورد عنایت باشد كه خطاب هم به او بشود: این عطایى است از طرف ما.
«فامنن او أمسك بغیر حساب»، این عطا را ما به شما دادیم، مىخواهى احسان كن به مردم از این عطاهایى كه دادیم، از علمت، از كمالاتت، از آن چیزهایى كه در دنیا به تو عطا كردهایم به هر كسى كه دلت مىخواهد بده.
«امنن» در این جا یعنى «أحسن»، منت بگذار؛ یعنى احسان كن، او «أمسك»، اختیار با خودت، مىخواهى نده، این را به شما بخشیدهایم، حالا اگر به دیگران هم ترشحّى مىفرمایید میل خودتان، اگر ترشّحى نفرمودید هم بغیر حساب، حساب و كتابى نیست، اختیارش با خود شماست.
ببینید! این چه التفاتى است چه لطفى است كه به حضرت سلیمان مىفرماید: این را ما به شما بخشیدهایم، اختیارش هم با خودت هست، مىخواهى به دیگران بده یا نده، «بغیر حساب».
روایت متعدد در ذیل همین آیهاى كه اخیرا عرض كردم دارد كه ما آل محمّد سلام الله علیهم هم مُلك عظیم خدا به ما داده است، آن مُلك خیلى فوق العاده است، «امنن او امسك بغیر حساب».
حالا مِنْ جمله این است كه بر شماست كه از ما سؤال كنید، راجع به خصوص علم، اگر ما خواستیم جواب شما را مىدهیم و اگر نخواستیم نمىدهیم. «امنن» یعنى احسان كن، بده، «أو أمسك»، ما آل محمد این طور هستیم، بر شما واجب است از ما سؤال كنید.
باید در خانه ما بیایید، ما وجه الله هستیم.
مواجه مىشود انسان با صورت خودش، خدا كه صورت ندارد، اگر بخواهید متوجّه به خدا باشید از در خانه اینها باید بروید، اگر بخواهید هدایت بشوید، اگر علم بخواهید، اگر كمال بخواهید، «سدّ الابواب الا باب على»، راه همین است، طریق مستقیم همین است، صراط مستقیم همین است، ما وجه الله هستیم، بر شما لازم است كه از در خانه ما بیایید، بیایید از ما هم سؤال كنید، اگر خواستیم جواب مىدهیم اگر نخواستیم جواب نمىدهیم، صلاح نمىدانیم.
دیگر در وقتى كه جواب ندادیم شما باید تسلیم باشید؛ «فلا و ربك لا یؤمنون حتی یحكّموك فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فى انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما»، النساء : 65
حتّى در قلب هم باید حرج نداشته باشید، اگر كسى واقعا ایمان داشته باشد، «فلا و ربك لا یؤمنون…»، اصلا ایمانشان درست نیست تا این كه تو را حَكَم قرار بدهند در مشاجراتى كه دارند، اختلافاتى كه دارند باید تو را حَكَم قرار دهند.
بعد از حَكَم قرار دادن به هر طرف كه حُكم فرمودى در قلبشان هم باید هیچ چیز نباشد، «و یسلموا تسلیما»، مثل میت بین یدى الغاسل باید تسلیم باشد، مؤمن این است، مؤمن «قال الله و اقول» نمىگوید كه، پیامبر این گونه فرموده است من این طورى دلم مىخواهد!
“از مجموعه بیانات عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی”
نکته ها:
1ِ-انَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبینُ” اولا ادعای صرف نیست، فضل است. ثانیا فضل پنهان از دیده مردم نیست، بلکه آشکارا همه آن را می بینند تا به لطف خدا و عنایت او نسبت به اولیای او آگاه شوند و ضمن توجه به عظمت آنان از آنها پیروی کنند.
2- “هذا عَطاؤُنا“ این باید خیلى مورد عنایت باشد كه خطاب هم به او بشود: که این عطایى است از طرف ما.
3- «فامنن او أمسك بغیر حساب» اختیارش هم با خودت هست، مىخواهى به دیگران بده یا نده! حساب و کتابی نیست، بازخواست نخواهی شد که چرا دادی یا ندادی، این هم لطف و احسانی دیگر!
4- روایات در ذیل این آیه تفسیر فرموده به آل محمد -صلوات الله علیهم -که خداوند ملک عظیم به آنها عطا فرموده است ، بر ما لازم است که در خانه آنها برویم و از آنها بپرسیم و هدایت بجوییم. راه هدایت منحصر به آنان است.
5- اما بر آنها واجب نیست جواب بدهند و عطا کنند اگر مصلحت بود جواب می دهند.
6- اگر جواب ندادند باید تسلیم باشیم.