عرض كردم فرمایش امام، صحبت روزنامه نباشد كه از این گوش بیاید و از آن گوش برود، علم زبانى باشد! اینها واقع را خبر مىدهند، اینها خلفاى الهى هستند، نمایندهى خدا هستند، آنچه بفرمایند از طرف خداست، در عین این كه در جاى خودش در اطاق نشسته، توى زندان است، تمام عوالم را مىبیند، عالم غیب، عالم آخرت، عالم شهادت و الا خلیفه نیست كه.
آن امامىكه از پشت دیوار خبر نداشته باشد او براى خود گوینده خوب است. آن امام بدرد نمىخورد، امامىكه تمام عمرش توى زندان است، این اگر از چیزى اطلاع نداشته باشد مثل یك مسألهگویى بیشتر نیست كه اگر او را در جایى حبس كنند وجودش بىفایده مىشود.
مسألهگو وقتى فایده دارد كه آزاد باشد برایتان مسأله بگوید، اگر این را بردند در یك جایى، وجودش لغو است دیگر، اثر ندارد براى ما، امامىكه اگر توى زندان یا پشت پرده غیبت باشد و از هیچ جا خبر نداشته باشد، اطلاع نداشته باشد، او خلیفة الله چیست؟!
لذا فرمایشاتى كه اینها مىفرمایند وحى است، الهام است، از طرف خداست، بلكه مىبینند و مىگویند یرى و یقول.
باید چیز بفهمد انسان! معناى امام چیست؟ خلیفهى خدا یعنى چه؟ قرآن یعنى چه؟ دین یعنى چه؟ مهلكات یعنى چه؟ منجیات یعنى چه؟ باید اینهارا فهمید عموجان!
این فرمایشاتى كه اینها مىفرمایند عین واقع است، عین حقیقت است، خدا مىداند تخلف ندارد، باید رفت، باید اینها را گرفت، باید هدایت شد، مهلكات و منجیات، این عبارت را هى تكرار مىكنیم، باید بدانى چه هلاكت مىكند و چه نجاتت مىدهد، باید یاد بگیرى و عمل بكنى، بهشت عالم نور است، هر كسى را كه آنجا راه نمىدهند
“از مجموعه بیانات عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی”