دربارهاش [سید جمال الدین گلپایگانی] گفتهاند که روزگاری بر او گذشت که [هیچ چیزی برای خوردن نداشت لذا] وی، آخر شب، برگهای پراکنده کرفس و ریحان را از بازارها جمع میکرد آنها را میشست و در سرداب میگذاشت تا پژمرده نشوند.
سپس آنها را با نانی که زائران از ایران برایش آورده بودند، برای غذای خود مصرف میکرد!
منبع: کتاب داستانهایی از نجف اشرف، صفحهی 153
http://aashtee.org/