بز به جای بئر!
يُسْتَحَبُّ التَّبَاعُدُ بَيْنَ الْبِئْرِ وَ الْبَالُوعَةِ!
این عبارت فوق در کتاب شریف لمعه شهید آمده است. (یعنی مستحب است كه بین چاه و چاهك فاصله بیندازند و نزدیك به هم قرار ندهند)
گویند شخصی كلمه ؛بئر؛ را اشتباها بز می ← ادامه
يُسْتَحَبُّ التَّبَاعُدُ بَيْنَ الْبِئْرِ وَ الْبَالُوعَةِ!
این عبارت فوق در کتاب شریف لمعه شهید آمده است. (یعنی مستحب است كه بین چاه و چاهك فاصله بیندازند و نزدیك به هم قرار ندهند)
گویند شخصی كلمه ؛بئر؛ را اشتباها بز می ← ادامه
در قدیم رسم بود كه شبهای طولانی زمستان افراد دور كرسی جمع می شدند و برای سرگرمی یكی از افراد كتابی را می خو اند و بقیه گوش می كردند.
در یكی از این مجالس پیرمرد بیسوادی شركت می كرد ← ادامه
در درس یكی از اساتید طلبه بیسوادی شركت می كرد، گاهی در بین درس مطلبی مورد بحث قرار می گرفت و همهمه به پا می شد در آن لحظه شلوغی و سرو صدا آن طلبه هم با سایر افراد هماهنگ ← ادامه
به بعضی از طلاب به شوخی می فرمود:
آیا شما مجتهد فاقد الشرایط شدهأی؟
“روزنهای به عبودیت فقیهانه” خاطراتی از عالم ربانی، مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی
وقتی كه در مدرسه دو درب مشهد مشغول به تحصیل بودم شخصی از اهالی روستای ما(خیرآباد قوچان) به سراغ من آمده بود، ولی نتواسته بود مرا پیدا كند.
بعدها كه او رادیدم از او پرسیدم چطور مرا پیدا نكردی؟
گفت: ← ادامه
در مجلسی كه غذا پلو گوشت بود، یكی از میهمانان برنج را كنار می زد تا گوشت را از زیر برنج بیرون بیاورد.
دیگری به اوگفت: آقا! نبش قبر حرام است!
او در جواب گفت: مگر برای انتقال به مشاهد ← ادامه
شخصی عالم نما كه تظاهر میکرد از علماء عرب است به قوچان آمد و به منزل آقای براتی كه من در آنجا بودم وارد شد.
من به تركی به آقای براتی گفتم من این آقا را نمی شناسم.
بعد برای ← ادامه
كلاشی لباس آخوندی پوشیده بود و عمامهی سیاهی هم بر سر گذاشته بود.
وی به قوچان سفر میكرد وبه لطایف الحیل از مردم پول جمع میكرد.
از جمله حیلههای او این بود که لای عمامهاش چراغ قوه میگذاشت و در ← ادامه
در زمان ما در نجف به آقاسید ابوالحسن رحمة الله علیه فحش مینوشتند، پسر آقا را سر نماز جماعت سربریدند.
جریان از این قرار بود که شخصی از سید تقاضای پولی کرده بود و مکررا به منزل سید میرفته و ← ادامه
اهل علمی در مسجد كوفه در حال اعتکاف بوده است.
در این هنگام چشمش به ماری می افتد و آن را میكشد.
ناگهان اجنه ای که در مسجد حضور داشتند به او حمله میكنند، معلوم می شود آن مار در ← ادامه
یک وقتی مرحوم شیخ علی زاهد در نماز جماعت (نماز عشا) سلام نماز را که می دهد، همه مأمومین بالاتفاق میگویند شما نمازتان را سه رکعتی سلام دادید!
ایشان بر خلاف همه می گوید نه من چهار رکعت خواندم.!
← ادامه“
روزی مرحوم شیخ علی زاهد قمی در حمام دستش را به در و دیوار حمام می گذارد.
شخصی به ایشان اعتراض میکند (که شاید در و دیوار حمام پاک نباشد).
ایشان در جواب می گوید: من مقلد شما نیستم.
← ادامه“