و الله اگراینجا بمانم!
آقای رحیمی:
در سفری كه حاج شیخ از مشهد به قوچان رفته بود و در منزلی سكونت اختیار كرده بود ما هم به اتفاق آقای محمد باقر ذاکری میهمان ایشان شدیم.
حدود یك هفته با ایشان بودیم، در این مدت ← ادامه
آقای رحیمی:
در سفری كه حاج شیخ از مشهد به قوچان رفته بود و در منزلی سكونت اختیار كرده بود ما هم به اتفاق آقای محمد باقر ذاکری میهمان ایشان شدیم.
حدود یك هفته با ایشان بودیم، در این مدت ← ادامه
در مجله تهران مصور زمان شاه مقالهای آمده بود که در ضمن آن نوشته بود:
«هر كس بگوید من از ران برهنه زن بدم میآید الاغ است.»
این مطلب را برای حاج آقابزرگ نقل کردند. ایشان فرمود:
كسی كه به ← ادامه
شیخ علیرضا ایمانی:
حدود سال 41 از نجف به مشهد آمدم. ظهر بود. رفتم منزل حاج شیخ ذبیح الله.
خانه ایشان یک منزل فرسوده قدیمی بودهنوز برق نداشت و ملک ایشان هم نبود.
در خانه را زدم. دختر بچهای در ← ادامه
حاج شیخ میفرمود:
یکی از اهالی قوچان گفته بود اگر آشیخ ذبیح الله نیمی (ظاهرا) از ثروت مرا بخواهد به او میدهم.
ولی یقین دارم که او چنین در خواستی نمیکند.
ایشان این جریان را با لبخند نقل میکرد!
← ادامه“
سید محسن موسوی:
حاج شیخ فرمود:
وقتی که از نجف اشرف به قوچان آمدم پس از چند روز یکی از ملاکین قوچان به نام آقا رضا کفاش به من گفت:
باغی دارم میخواهم به شما تقدیم کنم. سهم مبارک امام ← ادامه
آشیخ مهدی ابراهیمینژاد:
پس از بازگشت از نجف اشرف، در ابتدای ورود به شهر قوچان بزرگان شهر طبق رسم آنجا مقداری پول جهت مخارج زندگی برای حاج شیخ میآورند،
ایشان قبول نمیکند و میفرماید:
هرگاه من نیاز به پول پیدا ← ادامه
یکی از دفترهای یادداشت زمان اقامت ایشان در نجف که الآن موجود است، حکایت از آن دارد که ایشان در امرار معاش غالبا ناچار به قرض گرفتن میشده است.
در میان اسامی طلبکاران حتی از کفشداری حرم هم نام برده ← ادامه
حاج باقر آقا:
حاج آقای علمی بدون خانواده از نجف آمده بود ایران.
ایشان آدم ملایی بود، با سابقهای که با آقاجان داشتند وارد بر ایشان شدند (در منزل راسته نوغان واقع در خیابان طبرسی مشهد)
فکر کنم شش ماه ← ادامه
مرحوم آیت الله حاج آقا تقی قمی در منزلشان میفرمود:
ما در قضیه ازدواج آسید محمد کاهانی به منطقه قوچان رفتیم.
مرحوم حاج شیخ با این که آقا و همه کاره آن منطقه بود، ولی برای نماز و غیره چنان ← ادامه
آشیخ هادی ابراهیمی نژاد:
حاج آقابزرگ را در میدان شهدای مشهد دیدم که قصد سوار شدن اتوبوس واحد برای رفتن به ابرده یا جاغرق (از ییلاقات اطراف مشهد) را داشتند.
ایشان شال پشمی تیره رنگی بر سر بسته بود و ← ادامه
ایشان به نظم و ترتیب اهمیت بسیاری قائل بود، مقید بود كه هرچیز را سرجای خودش بگذارد.
و این جهت را به دیگران مخصوصا افراد خانواده مورد تأكید وسفارش قرار میداد.
وقتی سفره پهن میشد تا سفره كاملا صاف و ← ادامه
آسید حسن رضوی:
دو سال پشت سرهم گویا ایام فاطمیه که در منزل ما روضه بود، مرحوم حاج شیخ ذبیح الله در آنجا حضور داشتند که آقای سید محمد حسین لاله زاری وارد شد.
بلافاصله حاج شیخ ناراحت شدند، شدت ← ادامه