هدیه دادن گل به امام حسین!
در کشفُ الغُمّه روایت کرده است که أنس گفت: روزی در خدمت امام حسین {علیه السّلام} بودم ،کنیز آن حضرت آمد ،گلی نزد آن حضرت گذاشت .حضرت فرمود:
تو را آزاد کردم برای خدا .من گفتم: یک طاقه گل برای ← ادامه
در کشفُ الغُمّه روایت کرده است که أنس گفت: روزی در خدمت امام حسین {علیه السّلام} بودم ،کنیز آن حضرت آمد ،گلی نزد آن حضرت گذاشت .حضرت فرمود:
تو را آزاد کردم برای خدا .من گفتم: یک طاقه گل برای ← ادامه
یکی از دانشمندان، آرزوی زیارت حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه را داشت و از عدم موفقیت خود، رنج می برد. مدتها ریاضت کشید و آنچنان که در میان طلاب حوزه نجف مشهور است، شبهای چهارشنبه به «مسجد سهله» می ← ادامه
هارون الرشید خادمش را به زندانی که در آن امام کاظم علیه السلام محبوس بود فرستاد تا از آن حضرت خبر بگیرد.
وقتی خادم در برابر امام علیه السلام قرار گرفت حضرت پرسید چکار داری؟
گفت هارون مرا فرستاده که ← ادامه
جندب بن زهير ازدى مىگويد: وقتى كه خوارج از على- عليه السّلام- جدا شدند، آن حضرت براى جنگ به سوى آنان رفت، ما با او روانه شديم و به لشكرگاه آنان رسيديم و شنیدم که ایشان با صدای خفیفی مانند ← ادامه
به یاد داستان دیگری افتادم از حضرت ابی الحسن الرضا علیه الاف التحیه و الثناء.
با آقای اخوی حفظ الله از تجریش به شهر رهسپار بودیم در راه با شوفر صحبت کردم معلوم شد ایشان مسیحی میباشند، من گفتم: «شما ← ادامه
حضرت رضا علیه السلام که تشریف آوردن نیشابور، سه ماهی در نیشابور بودند.
حکومتیها یک حمام رو قرق کردند آقا حمام بروند.
حضرت رضا کنار حوضچهای نشستند و آب به بدن مبارکشان میریختند.
یک مردی از دهات نیشابور در خزانه ← ادامه