پولش را بده، یا صاحب مغازه را راضی کن!

حاج باقر آقا:

با ماشین از کوچه جوادیه(واقع در خیابان طبرسی مشهد) می‌گذشتیم.

از یکی از مغازها‌ بادمجان مفصلی توی خیابان ریخته بود. با همه احتیاطی که کردم یکی از بادمجانها زیر چرخ ماشین رفت.

حاج آقا فرمود: برو پولش ← ادامه

احتیاط نسبت به اموال اعراض شده!

آسید علی موسوی (بنای ساختمان):

یک روز (دهه  60 شمسی)حاج آقابزرگ 16500 تومان بابت مصالح بنایی به من داد مقداری آجر خریدم تا تعمیراتی را انجام دهم.

از جمله تعمیرات ساختن محفظه کنتور آب بود.

چندتا  آجر خریدم سه تا ادامه

اثر توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها!

در زمان حكومت عثمانیها مرد شیعه متدینی در بازار بغداد قهوه خانه بزرگی داشت.

بزرگان شهر و صاحب منصبان كه اكثرا سنیهای متصعب بودند به آنجا مراجعه داشتند و معمولا طبق قاعده در قهوه خانه ها وقت خوردن چایی و ادامه

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله
پیمایش به بالا