أظلم بظلمته كل نور!

یك روایت مفصلى است در ذیلش این جمله هست: أضاء بنوره كل ظلمة و أظلم بظلمته كل نور، یك معناى این جمله این است كه خداوند تبارك و تعالى روشن فرموده به نور خودش هر تاریكى را، یك معناى روایت شاید این باشد معانى دیگر هم دارد، آن نور علمى‌ كه خداوند مرحمت فرموده به خاتم انبیاء و تحمیل فرموده، او تمام تاریكیها را روشن مى‌كند.

أضاء بنوره كل ظلمة، خداوند تبارك و تعالى روشن كرده به نور خودش ـ‌همان نور علمى‌ كه به خاتم انبیاء مرحمت فرموده -تمام تاریكیها را.

چون تمام موجودات مظلم بالذات هستند، و لكن آن نور علم همه را روشن مى‌كند، كسى هم كه حامل آن باشد همه چیز برایش روشن است، آن كسى كه یك مقدارى به او داده‌اند، یك مقدارى از موجودات، از حقایق برایش روشن است، آنى كه تحمیل شده بر او آن نور مقدس او همه چیز را مى‌بیند.

حالا آن مقام انبیاء و مقام ولایت را كار نداریم، این بشر معمولى، أضاء بنوره كل ظلمة این جمله را معنا كردیم.

این جمله‌ى دیگر و أظلم بظلمته كل نور، این را توجه كنید! خداوند تبارك و تعالى به ظلمت خودش تمام نورها را باز تاریك كرده، یعنى چه؟!

همین مایه‌اى كه عرض كردیم كه این مادّة الموادّ كائنات به قدرى سعه دارد، به قدرى سعه دارد كه بشر به آخرش نمى‌رسد، تاریك مى‌شود، ظلمت است، فى حد ذاته همین ماده مظلم بالذات است، به واسطه‌ى همین ظلمت تمام انوار عقول را خدا تاریك كرده است، علومى‌كه به بشر داده دیگر تمام مى‌شود، تا یك مقدارى آدم مى‌بیند، از آن به بعد دیگر آن نور منقطع است، و أظلم بظلمته كل نور.

حالا إسناد ظلمت به خدا به این معناست؛ چون این مخلوق خداست، هر چیزى كه مخلوق خدا شد إسناد به او درست است،  نمى‌گوییم این بیت الله است؟ تمام مخلوقات مال خدا هستند، ظلمت، نور، همه مال خداست، خدا خلق كرده دیگر، این مایه این طورى است، یك معناى این روایت شاید این باشد.

و أظلم بظلمته كل نور، تمام انوار عقول و علوم به واسطه‌ى این ظلمت… عمى است دیگر آنجا، مبدأ و منتهایش تاریك است.

اگر چه در باتّ واقع و نفس الامر این مایه محدود است، این لا یتناهاى در نفس الامر نیست، اما به حسب عقول لا یتناهى است؛ یعنى عقل بشر نمى‌رسد به آن، اما در نفس الامر متناهى است، به جهت این كه هر چیزى كه در تلو خلقت قرار گرفت، البته محدود است، امدش از طرف ازل متناهى خواهد بود، نبوده است یك وقتى، در باتّ واقع و نفس الامر محدود است، اما به حسب عقول بشر مبدأ و منتهایش معلوم نیست.

این مایه، خزینة الله است، این خزینه‌اى است كه تمام نمى‌شود، این خزینه‌اى است كه خدا هر چه از آن بیافریند ممكن است، قادر است!

این طور مطالب را خاتم پیغمبران، خاتم انبیاء صلّى الله علیه و آله كه حامل علم الهى است براى ما را بیان فرموده، ائمّه اینها كه حامل علم هستند این مطالب را آنها براى ما بیان فرموده‌اند تا هر مقدارى بفهمیم بفهیمیم، هر مقدارى هم كه نفهمیم توقف مى‌كنیم و رد علمش را به اهلش مى‌كنیم، انكار نمى‌كنیم.

آن وقت این مایه‌ى غیر متناهى به حسب عقول، این خزینه‌اى است لا ینفد، این نظام موجودى كه الآن مشاهده مى‌فرمایید از عالم غیب و شهادت و كهكشانها و این كرات و… این نظم موجود كه از آن مایه درست شده، آفریده شده، از آن مایه یك نظامهاى غیر متناهى به یك معنا هم مى‌شود خداوند بیافریند، همچه یك مایه عجیبى است.

حالا این مایه‌اى كه خدا آفرید، ابداع فرمود و از او تمام عوالمى كه الآن موجود است خلق كرده، چه عالم غیب، چه عالم شهود، شهادت.

آن وقت علمى كه خداوند تبارك و تعالى به پیغمبر اكرم عطا كرده، آن علم احاطه دارد به همه‌ى اینها، همه چیز، همه‌ى عوالم احاطه دارد.

حالا از آن علم خداوند تبارك و تعالى به هر كسى كه بخواهد بل هو نور یقع فى قلب من یرید الله أن یهدیه، دیگر خدا به كى چقدر عطا كند به دست خودش هست! از كى بگیرد به كى مرحمت كند! او به دست خودش است.

او را باید انسان خودش را به معرض بیاورد، دعا كند، درس بخواند، چه بكند، من نمى‌دانم! خودش را به معرض در بیاورد تا خداوند تبارك و تعالى أعط العلم كلّك حتى یعطیك بعضه، اگر طالب علم بود انسان، خدا عطا مى‌كند!

“از مجموعه بیانات عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی”

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا