یكی از شیوخ عرب (رئیس قبیله) مهمانی مفصلی در نجف اشرف ترتیب داده بود و مراجع و اهل علم و جمعی از قبیله خود را دعوت كرده بود.
شخصی كه با او عداوت داشت برای بردن آبروی او قبیله دیگری را از طرف آن شیخ -به دروغ- دعوت كرد.
در شب میهمانی شیخ عرب از آمدن مهمانها و زیادی آنها متوجه موضوع شد و چون در عرف عرب در این جهات حمیت و غیرت زیاد دارند و به آبرو بسیار اهمیت میدهند بسیار ناراحت شد به طوری كه بعضی از حاضرین متوجه نگرانی او شدند.
یكی از علمای محترم ایرانی از ایشان قضیه را سؤال کرد، شیخ عرب جریان را تعریف کرد.
عالم فرمود: هیچ نگران نباش حل این قصه با من.
وی دستود داد مقدار زیادی روغن آوردند و در میان دیگهای بزرگ برنج ریختند.
با این کار از طرفی غذا خوشمزه می شد و از طرفی هم عربها نمیتوانستند غذای چرب بخورند.
وقت صرف غذا هر نفر كمتر از نصف خوراك خود را آن هم با لذت می خورد و چون چربی دلش را میزد سیر میشد.
با این ترفند نه تنها غذاها برای همه كفایت کرد بلکه چیزی هم اضافه آمد و آبروی شیخ محفوظ ماند.
“روزنهای به عبودیت فقیهانه” خاطراتی از عالم ربانی، مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی