سید فقیری در نجف اشرف در حرم مطهر متوسل شده و جدی تقاضای رفع فقر خود نمود.
در عالم رؤیا خدمت حضرت امیرعلیه السلام شرفیاب شد جضرت به او فرمودند كه به هند رفته و پس از دیدار با پادشاه هند به او بگوید:
“به آسمان رود و كار آفتاب كند”
سید به هر زحمت و مشقتی که بود خود را به كشور هندوستان رسانید وبه دربار سلطان رفته و جمله أی را كه در خواب به او فرموده بودند جهت سلطان خواند.
معلوم شد سلطان مردی شیعه مذهب و شعری راجع مولا سروده بود كه مصرع اول این بود:
“به ذره گر نظر لطف بوتراب كند”
و مصرع بعدی را نتوانسته بگوید و از شعرای دربار و غیرآنها كمك گرفته بود ولی آنها هم نتوانسته بودند مصرع دوم را بسرایند.
سلطان وقتی مصرع دوم از زبان سید می شنود از او می پرسد از كجا این مصرع را گفتی و چگونه خبردار شدی كه در آن معطل بوده ایم؟
وی جریان خواب را نقل می کند.
سلطان او را مورد تفقد بسیار قرار داده و صبیه خود را نیز به عقد او در می آورد، كه بسیار از سادات هند از نسل همان سید نجفی میباشند.
“روزنهای به عبودیت فقیهانه” خاطراتی از عالم ربانی، مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی