«مرحوم شاکر در لمعات آورده که:
روزی استاد اعظم (شیخ انصاری قدّس سرّه) بالای منبر برای طلّاب درس میفرمودند. در ضمن سخن، به مناسبتی فرمودند: من در ایّام تحصیل خود در خدمت حاج ملّا احمد نراقی و خدمت شریفالعلماء و مرحوم شیخ علی نجفی (فرزند عالیقدر کاشفالغطاء) چنان بر ذهن و ادراک خود مغرور بودم که هرگاه در مطلبی تعمّق میکردم و چیزی ادراک مینمودم، هرگاه مخالف آن را از اساتید خود استماع میکردم اعتناء به او نمیکردم، بلکه گوش به تمام کردن بیانات ایشان نمیدادم.
و حالا به قسمی شدهام که هرگاه کمترین شاگردی از شاگردان خودم سخنی میگوید، گوش میدهم به او و متّهم میسازم ذهن خود را تا مطلب خود را آن شاگرد تمام کند، زیرا که تجربه کردهام آنکه سیاری از افکار خود را باطل یافتم به واسطهٔ سخنی که از مبتدی شنیدهام.»
منبع: فاکهة الظرفا یا کشکول ابنالعِلم، ج۲، ص۲۰۲؛ نیز ر.ک: زندگانی و شخصیّت شیخ انصاری، ص۱۰۱.