❇️ «یک تاجر بهنام و متدیّن … در روزگاری [که] کشور در اشغال سربازان بیگانهٔ جنگ جهانی دوم بود، برای چهار تن از علماءِ بهنام قم، چهار منزل به صورت بیرونی و اندرونی ساخت که تشکیل یک کوچه را داد و آن را کوچهٔ علماء نامید. این چهار خانه به صورت قرعه به آیات عظام مرحوم حجّت، مرحوم صدر، مرحوم حاج سیّد محمّدتقی خوانساری، و مرحوم حاج سیّد محمّدباقر قزوینی واگذار شد.
▫️ همه میدانیم که جنگ همیشه باعث شد زندگی بر مردم ایران سخت شود. و این سختی در شهر قم شدیدتر و چشمگیرتر بود و مردم برای قرص نانی که نصف آن خاک ارّه و خاک و خاکستر و شن بود، صفهای طویل میبستند و حتّی جنگ و نزاع میکردند.
▪️ آن مرد خدا تصمیم گرفت خانهای را که به او بخشیده بودند بفروشد و پولش صرف نان و توشهٔ مردم فقیر شود.
مرحوم حاج غلامحسین اسلامبولچی (1) که بانی و واگذارندهٔ این خانهها به علما بود، خبردار شد و به حضور مرد خدا آمد که: آقا! من این خانه را برای شما ساختهام؛ به نیّت شما ساختهام؛ به این قصد ساختهام که در آن زندگی کنید و در خدمت خدا و اسلام باشید؛ تا من نیز از این خدمت شما سهمی – اگرچه اندک – ببرم؛ چرا میخواهید آن را بفروشید؟!
▫️ مرد خدا حاج آقا را دلداری داد و گفت: از شما چه پنهان که من خوابی دیدهام و این خواب باعث شد که چنین تصمیم بگیرم. و بعد گفت: خواب دیدم که باغی بزرگ، پر از سبزه و گل و درخت و آب و میوه به من واگذار کردهاند. باغی که هوش از سرم میپراند. ولی این باغ یک گوشه نداشت. پرسیدم: گوشهٔ این باغ بینظیر چه شده است؟ گفتند: خودتان آن را به حاج غلامحسین دادید! و سکوتی طولانی بین آن مرد خدا و آن مرد خدوم و علاقمند علم و عالم برگزار شد.
▪️ و بالأخره در حالی که حاج غلامحسین اشگ از چشم میریخت گفت: آقا! شما که بخیل نیستید! شما که دوستان خود را فراموش نمیکنید! برای اینکه گوشهای از یک باغ آنچنانی را به من دادهاید، میخواهید خانه را بفروشید؟ چرا یک گوشه از آن باغ مال من نباشد آقای من؟
▫️ مرد خیّر خوشحال از نزد مرد خدا بیرون آمد و به پاس این گذشت مرد خدا، در یک کوچهٔ نوساز قم در شهر قم، یک باب نانوائی دایر کرد تا نان مجّانی بین فقراء قم تقسیم کند. ولی آن روز کسی نمیدانست که چرا؟ کسی نمیدانست که بین مرحوم حجّت و حاج غلامحسین اسلامبولچی چه گذشته بود».
📜 (جزوهٔ دستنویس سیّد عبدالحسین حجّت در احوال پدر، ص۱۲۸ – ۱۳۰)
(1) مرحوم حاج غلامحسین شاکرین، معروف به اسلامبولچی، از افراد متمول و خیّر قم و از علاقمندان به مرحوم آیةالله مرعشی نجفی بود. او بانی و مؤسّس حسینیّهٔ آیةالله مرعشی، و ظاهراً عموی مهندس بازرگان میباشد. مرحوم شاکرین در ایران وفات نمود و سپس جنازهٔ ایشان را به کربلا انتقال دادند و در حرم مطهر حضرت قمر بنیهاشم دفن کردند.