در زمانی که ما به نجف رفتیم، وارد مدرسهای شدیم، اتاقی را به ما نشان دادند و گفتند:
که این اتاق مربوط به یک طلبهای بوده که یک سال قبل فوت شده است.
این طلبه با لباسهای مندرس در مجامع حاضر می شده است،
هر وقت هر جا میرفته در اتاقش را قفل میزده است.
وقتی که مرد اتاقش را جستجو کردند، [دیدند] مثلا ده دست عبا، ده دست قبا، ده دست کفش، خلاصه این قدر پسانداز کرده بود که جای تعجب داشت.
خودش بیچاره به فلاکت زندگی میکرد و لکن علاقه به لباس نوِ پسانداز شده داشت!
“روزنهای به عبودیت فقیهانه” خاطراتی از عالم ربانی، مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی