در عصر غیبت كبرى روى حكمت و مصالحى كه الآن مىبینیم كه خداوند تبارك و تعالى مصلحت دیده، در پردهى غیبت… چه مصلحتى؟ مصالح زیاد دارد، حكمتش را حالا نمىخواهیم صحبت كنیم، حالا در غیبت كبرى تكلیف چیست؟
حضرت بقیة الله كه لسان الله است حواله داده شیعیان را به علما به فقهاى شیعه، آن وقت اینها باز لسان حضرت بقیة الله هستند، حضرت بقیة الله زبان پدر بزرگوارش هست، پدر بزرگوارش زبان آن پدر بزرگوارش، تا برسد به پیغمبر اكرم، كه اینها زبان پیغمبر هستند و پیغمبر خدا هم لسان الله است، همهى آنها لسان الله هستند.
در عصر غیبت كبرى كى لسان الله است؟ زبان امام زمان امروز كیست؟ آن عزیزهایى هستند كه خودش معرفى كرده، كسانى كه زحمت بكشند علوم ما را فرابگیرند، به كتاب و سنت و احادیث ما رجوع كنند، علم ما را یاد بگیرند، اینها پیش ما عزیز هستند، و اینها فقهاى ما هستند، اینها لسان ما هستند، شما باید بروید در خانهى اینها از اینها تقلید كنید.
از خودت رأى ندهى، هیچ درس نخوانده، پشت ترازو نشسته، رأى ندهى از خودت، صلاح را من امروز این طورى مىدانم! مطلب این طورى است! هى بنشین مثلا حرف بزن! نه حق حرف زدن ندارى، باید ببینى چه دستور مىدهند، هر كارى كه داشته باشى باید به آنها مراجعه كنى، به آنهایى كه لسان امام زمان هستند، فقهاى شیعه! كه بر عوام شیعه بر ضعفاى شیعه، آنهایى كه درس نخواندهاند تحصیل نكردهاند بر اینها لازم است در خانهى نمایندهى حضرت بقیة الله بروند، نمایندهى هاى آن حضرت امروز مراجع تقلید و علما هستند، به همین سلسله مراتب.
حالا اگر كسى چنین عقیدهاى پیدا كرد، چنین ایمانى خدا به او مرحمت كرد كه ترتیب این طورى است، آن وقت اگر این رفت علاقه پیدا كرد به این آقا، به مرجع تقلید، به این فقیه، اگر دست این آقا را بوسید دست امام زمان را بوسیده، فرق ندارد، اگر انسان ایمان، آن علم الهى را داشت، اگر این مطلب را باور كند انسان، بفهمد یعنى چه؟ لسان امام زمان الآن فقهاى شیعه هستند، حالا اگر دست این آقا را بوسیدى بلا اشكال دست امام زمان را بوسیدى، فرق نمىكند، لب این شخص را بوسیدن، بوسیدن لب امام زمان است، دست این را ببوسى بوسیدن دست امام زمان است، بوسیدن دست امام زمان بوسیدن دست پیغمبر اكرم است، فرقى نمىكند، خدا كه دست ندارد، اینها به منزلهى دست خدا هستند، اگر روایاتش را در این باب بخوانیم مفصل مىشود.
اگر كسى واقعا ایمان داشته باشد، واقعا مطلب را باوركرده باشد، واقعا علم وارد قلبش شده باشد، مىرود در خانهى علما، این در و آن در نمىزند، از خودش رأى نمىدهد، در تمام جزئیات و كلیات تقلید مىكند كه ببیند مرجع تقلید چه فرموده، فقیه چه فرموده.
معناى این روایت كه نگاه كردن در خانهى این عالم ثواب دارد آخر چیست؟ اگر عالمى از یك محلى عبور كند خداوند عذاب را از اهل قبور بر طرف مىكند یعنى چه؟! در خانهى عالم نگاه كردن به همان قصد، به همان نیت، روى فهم، نه به در و دیوار و گچ و آجر، مطلب این طور است، این گچ و آجر احترام پیدا كرده حالا!
دست عالم را كه مىبوسى نه از باب این كه این پوست است و استخوان و گوشت، كه در همهى ما هم هست، بلكه از این باب كه این بدن، بدن نمایندهى امام زمان است، به واسطهى این علاقهاى كه دارد، محبت… این علاقه و ارتباط اثر دارد.
ببینید مثلا این زمین قبل از ده سال زمینى بود مثل زمینهاى دیگر، حالا كه اضافه پیدا كرده به خدا بیت الله شده، اسم مسجد رویش گذاشته شده این عوض شد دیگر، شاید باطن آن هم عوض شده باشد، الآن احترامش لازم است.
این آهن آهنى بوده مثلا این طرف و آن طرف مىانداختند، حالا كه ضریح امام شده، ضریح پیغمبر شده احترامش لازم است.
در الفاظ هم، در اصطلاح ما طلبهها، بعضى از الفاظ هستند كه پهلوى هم قرار مىگیرند كسب تعریف از هم مىكنند به واسطه مجاورت ـحالا شما آن را وارد نیستیدـ
پهلوى یكدیگر اگر دو چیز قرار گرفت به هم اثر مىكنند، بعضى از چیزها اثر، اثر طبیعى ظاهرى است، مثل یك چیزى را پهلوى گُل اگر بگذارى معطر مىشود.
بعضى از چیزها اثر، اثر معنوى است كه به چشم سر حس نمىشود، دیده نمىشود، به چشم سِرّ معلوم مىشود، كسى كه اهلش باشد او مىفهمد كه این مسجد با جاى دیگر امتیاز دارد، این حرم با جاى دیگر فرق دارد، این خاك با خاك كربلا، این زمین با زمین كربلا و زمین كعبه فرق دارد، او مىفهمد، ما فقط تعبدا ایمان داریم، قبول مىكنیم. حالا به چه مناسبت این حرف پیش آمد؟…
پس بر همهى ما لازم است كه به فقهاى شیعه رجوع كنیم كه اینها نمایندهى امام زمان هستند، اگر علم پیدا كرده باشیم، چیز فهمیده باشیم مطلب این است، و اگر لقلقهى زبان باشد، هیچ اعتنایى هم به اینها نداریم، اصلا به رساله هم نگاه نمىكنیم و مسأله هم یاد نمىگیریم و تمام شد و رفت، اگر هم یاد بگیریم عمل نمىكنیم، این مىشود علم زبانى.
“از مجموعه بیانات عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی”