آقای حاج آقا مرتضی حائری نقل می کرد:
حاج آقا حسین برقعی از شاگردهای آقای آشیخ محمدعلی اراکی به من گفت: وضع مالی آقای اراکی خیلی بد است. شما برای ایشان فکری بکنید.
من خدمت آقای بروجردی رفتم. جمعی آنجا بودند. گوش آقای بروجردی سنگین بود و من نمی خواستم اسم آقای اراکی را به زبان بیاورم لذا روی کاغذ نوشتم و به آقای بروجردی دادم.
آقای بروجردی کاغذ را نگاه کرد و با عصبانیت گفت: «چه بکنیم؟» من عرض کردم: آقا! سنخ ریاست جنابعالی سنخ ریاست انبیاء و ائمه علیهم السلام است، نه سنخ ریاست سلاطین و اُمرا. شما باید واقعیات را نگاه کنید و جهات شخصی را در نظر نگیرید.
وقتی من گفتم «سنخ ریاست جنابعالی…» یک دفعه عصبانیت آقای بروجردی فروکش کرد. بعداً (شاید در جلسة دیگر) به من فرمود: هر وقت ایشان احتیاج داشت شما به من بگویید تا مشکل ایشان را حل کنم و ایشان هم نفهمد از ناحیة من است!
از شخص دیگری شنیدم: آقای بروجردی به مغازه دارها گفته بود که قرض ایشان به حساب من باشد و آقای اراکی اطلاع نداشت.
آقای بروجردی در رعایت حیثیّت اشخاص مقیّد و به مادیّات هم خیلی بی اعتنا بود!
https://zanjani.ir