نسبت به دو نفر از آن بزرگوران [ائمه علیهم السلام] به حسب ظاهر بیشتر ارادت مینمودند. همانا مولانا أبی الحسن علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء است که شاید متجاوز از شصت مرتبه به زیارت ایشان نایل گردیدهاند و در هر مرتبه اشعاری به همین مناسبت سرودهاند و در آن، سال تشرفشان را در شعر معین ساختهاند.
علاقهی قلبی ایشان به آن سرور به حدی بوده است [که] شنیدهام مسیر مسجد جمکران در اتومبیلی که بر آن [سوار] بودهاند از یکی از مسافرین میپرسند: شما اهل کجایید؟ میگوید: اهل خراسان.
به مجرد شنیدن این لفظ بیاختیار به گریه میافتد و بعد از سؤال معلوم میشود که علاقهی وافر استاد بمولی امام رضا (ع) به حدی است که با شنیدن نام خراسان که منسوب به آن بزرگوار است موجب انقلاب درونی ایشان میگردد.[1]
[1]– شرح زندگانی حضرت آیة الله مؤسس و… ص 75