اگر انسان یك گمشدهاى داشته باشد، فرزندش توى ازدحام جمعیتى گم بشود، این طلب ضاله مىكند، گمشدهى خودش را طلب مىكند، اگر طلب كرد به همان طورى كه معمول و متعارف است پیدا مىكند، هر مطلبى را تا انسان طالب نباشد به او نمىدهند، از روس سیرى و سردى چیزى به انسان نمىدهند.
چیز فهمى خیلى مشكل است، فهمیدن غیر از یاد گرفتن است، یاد گرفتن مهم نیست، فهمیدن مطالب كه مطلب را روح تلقى به قبول كند، باور كند كه مطلب همین است، این نعمت به هركسى داده نمىشود.
این شرایط زیادى دارد یكى از شرایط آن همین طلب است، آن شرایط دیگر تقوا و پرهیزكارى و چطور و فلان، آنها طول و تفصیل دارد.
بالاخره گوهر گرانبها را به هر كسى نمىدهند، چیز پر ارزشى است، تا طرف مقابل لایق نباشد به او نمىدهند، هیچ عاقلى این كار را نمىكند، تا برسد به حكیم على الاطلاق.
نعمت علم فوق همهى نعم الهى است، علم! همه چیزر به علم درست مىشود، دنیا، آخرت.
تا انسان طالب نباشد به او نمىدهند، لذا اگر انسان در مجلس علم ـ یعنی علم الهى، علم آل محمد سلام الله علیهم ـ حاضر شد، و واقعا طالب بود، این قهرا حواسش جمع مىشود.
اگر انسان یك چیزى را مایل باشد تمام توجهش به این است كه مطلب چیست؟ بفهمد، آن وقت قلبا و قالبا آماده مىشود.
در حال نماز اگر كسى حضور قلب داشته باشد، واقعا بخواهد نماز بخواند، دیگر بازى نمىكند، قهرى است دیگر! این را نمىخواهند به آدم هم بگویند كه در حال نماز مثلا بازى نكن! چنین بكن، چنان نكن! احتیاج به گفتن ندارد.
اگر انسان در مقابل معبود خودش، خداى خودش بخواهد تواضع كند، فروتنى كند، كوچكى كند، ـبهترین عبادات همان نماز است- اگر با توجه بخواهد نماز بخواند، به او لازم نیست تذکر بدهند، قهرى است، قهرا آماده است.
و اگر كسى هم طالب علمى باشد، بخواهد مطلب را بفهمد، قهرا قلبا و قالبا آمادگى پیدا مىكند، اما اگر نه، چندان طالب نباشد انسان، با یك مختصر چیزى حواسش پرت مىشود، اینجا نگاه كن، آنجا نگاه كن، گاهى حرف بزن، و…!
“از مجموعه بیانات عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی”