مرحوم شیخ علی آزاد قزوینی می گوید :
پدر دامادم (سیدمحمد شبّر) 5 دینار به من فطریه داد که به شیخ حسین حلی تحویل دهم. وقتی به خانه ایشان وارد شدم دیدم، یک چراغ فتیلهای را روشن کرده است و کاغذ پارههایی که جلویش گذاشته است را مطالعه میکند.
سؤال کردم این کاغذپارهها چیست؟
جواب دادند: شما خیال میکنید ما در زمان تحصیل، قادر بودیم که دفتر بخریم و به درس آقا ضیاعراقی و آیتالله نائینی برویم و مطالب درس را بنویسیم؟!
این کاغذپارهها را در کوچه، پیدا میکردیم و روی آن مینوشتیم. الان هم دارم مطالعه میکنم تا صبح برای شما تدریس کنم.
سؤال کردم چرا برق را روشن نکردید؟
فرمود: الان سه ماه است که برق مرا به خاطر بدهی قطع کردهاند.
من عرض کردم سید محمد شبّر، پدر داماد من، 5دینار برای شما فرستاده است.
وقتی شنید خیلی خوشحال شد و در حق ایشان دعا کرد.