علم موهبتی و علم اکتسابی!

یك تقسیم دیگر براى علم این است علم یا موهبتى و لدنّى است یا اكتسابى است..

علم اكتسابى همین است كه انسان مى‌رود تعلم مى‌كند، یاد مى‌گیرد، پهلوى استاد مى‌رود، در هر فنى از فنون، در هر علمى از علوم. مثل ماها علم ما اكتسابى است كه بایستى از طریق كسب، از طریق تعلم از یكدیگر یاد بگیریم، استاد ببینیم، درس بخوانیم، پاى مسأله بنشینیم مثلا، خیلى ساده، این را مى‌گویند علم اكتسابى، كسبى.

یك علم هم هست موهبتى و لدنّى است، و آتیناه من لدنا علما، و علّم الادم الاسماء كلها، آن هم یك رقم علم است.

حالا اینها هر كدام با هم فرق دارند و آثار اینها هم با هم فرق دارند.

آن علم لدنّى این است كه خداوند تبارك و تعالى به لطف و كرمش اگر موردى را شایستگى در او دید، او را نمى‌خواهیم بحث كینم چرا به این داده به او نداده، به اولیاء خودش، كسانى را اصطفا و اختیار فرموده، به آنها خودش تعلیم علم مى‌كند، بدون این كه این مكتبى برود، مدرسه‌اى برود، معلمى ببیند، به حضرت آدم ابوالبشر كه خداوند عالم تعلیم اسماء مى‌فرماید، كه معناى تعلیم اسماء را هم نمى‌خواهیم بحث كنیم یعنى چه؟ طولانى مى‌شود.

آن معنایش این نیست كه به مكتب برود، هى كلمه به كلمه خداوند هى روز به روز، امروز چهار كلمه یاد داد، فردا پنج كلمه یاد داد، همین طور، این طورى نبوده، او به یك اراده‌اى خداوند تبارك و تعالى ممكن است چشم دل كسى را باز كند، چشم روحش را باز كند و به او دستور بدهد نگاه كن! و او نورى است كه محیط به همه‌ى عوالم است، به واسطه آن نور همه چیز را ببیند، این كه اشكالى ندارد، این علم، علم موهبتى لدنّى است.

یك نورى باشد كه احاطه به كل عوالم داشته باشد ما كان و ما یكون و چى و چى، ممكن است دیگر، این آقا را چون شایستگى در او مى‌بیند، چشم دلش را باز مى‌كند، اجازه مى‌دهد نگاه كن، تمام حقایق اشیاء و اسماء و مسمیات و…، هیچ كارى ندارد پیش خدا، قدرت كامله، قدرت لا یتناهى چه اشكالى دارد؟

مثال ساده‌اى عرض بكنم: مثلا ماها این چیزهایى كه در این مسجد الآن هست در همین جا، تمام اینها مظلم بالذات است، تاریك است، به وسیله‌ى نور چراغ روشن مى‌شود، نیست؟ حالا بنده چشم دارم، گاهى چشمهایم را هیچ باز نمى‌كنم و نمى‌فهمم اینجا چیست؟ همه تاریك است برایم دیگر، اما براى جنابعالى روشن است، همه را مى‌بینید، حالا اگر من چشمم را باز كردم، خداوند عالم به من چشم داد و اجازه داد، اذن هم داده، من قدرت دارم چمشهایم را باز كنم، چشمهایم را باز مى‌كنم به وسیله‌ى این روشنى كه احاطه به تمام این اتاق دارد، به این مسجد دارد، به وسیله‌ى نور، تمام اینها را مشاهده مى‌كنم، این چیست آن چیست، آن كجاست، این كارى ندارد كه.

الآن ببینید، آن كسى كه نابیناست نمى‌بیند، نور هست، ‌نورى است كه احاطه به این مسجد دارد همه جا را روشن كرده، روشنى است دیگر، اما من كه چشم ندارم فایده به حال من ندارد، براى من تمام اینها مجهول است، علم ندارم دیگر، نمى‌بینم.

یكى هست چشمش ضعیف است، او چشمش را هم باز كند همین جلو پایش را مى‌بیند، مثل اهل دنیا چشم قلبشان ضعیف است، به غیر همین عالم حسّ و شهادت چیزى را نمى‌فهمند، در عالم حس و شهادت همه چیز را مى‌فهمند، خیلى هم دقیق هستند، خیلى هم باریك بین هستند، اسكناس قلب را از اسكناس درست تشخیص مى‌دهد، خیلى خیلى هم فوق العاده است، اما چشم قلبش ضعیف است، بیش از عالم حس و شهادت را مشاهده نمى‌كند، ممكن است این طور باشد یا نه؟ بلى دیگر.

یكى دیگر هست نه چشمش قوى است، مثل چراغ هزار شمعى، وقتى كه نگاه كند فراسخى را هم مى‌بیند، مى‌بیند دیگر، اشكالى ندارد كه.

علم لدنّى معنایش این است كه خداوند تبارك و تعالى به مشیت كامله‌ى خودش به قدرت كامله‌ى خودش یك مخلوقى را بیافریند، خودش مى‌داند چه آفریده، و براى این استعداد و قابلیتى هست، شایستگى برایش هست، امر مى‌كند، اذن تكوینى مى‌دهد، باز كن چشمت را، چشمش را باز مى‌كند، همه چیز را مشاهده مى‌كند.

این را مى‌گویند علم لدنّى، علم موهبتى، علم الهى، كه به انبیا و اوصیا و ملائكه هر كدامى به حسب مراتب و درجاتشان عنایت مى‌كند.

دیگر آنجا مكتب لازم نیست، دیگر عیسى بن مریم على نبینا و آله و علیه السلام در گهواره او محتاج نیست به مكتب برود به او یاد بدهند، در همان حال طفولیت، بچگى به مادرش تسلیت مى‌دهد، مى‌گوید: اگر گفتند این را از كجا آوردى به من واگذار كن، بگو: من روزه‌ى صمت گرفتم، روزه‌ى سكوت، حرف نمى‌زنم، از این بچه بپرسید. آن وقت آنجا خبر مى‌دهد كه من پیغمبر هستم، بر من خدا كتاب مى‌دهد، چطور مى‌شود، چطور مى‌شود. از عالم قیامت خبر مى‌دهد، و السلام علی یوم ولدت و یوم أموت و یوم أبعث حیا، سلامتى بر من است، سلامت ایمان، همه چیز من دارم، حتى خبر از قیامت مى‌دهد!ِ دیگر این مكتب لازم نیست برود كه، همان طورى كه عالم شهادت را به چشم سر مى‌بیند به چشم سِرّ عالم غیب را مى‌بیند، علم غیب دارد.

ببینید، عجیب است، و السلام علی یوم ولدت و یوم أموت و یوم أبعث حیا، إنى عبد الله آتانى الكتاب و جعلنى نبیا و جعلنى مباركا و أوصانى بالصلاة، آیات را مى‌دانید دیگر، این دیگر محتاج به مكتب رفتن نیست.

این یك قسم از علم است، این را مى‌گویند، علم لدنّى، آن علم كه یك حقیقت نورى است واقعى، صورت حاصله من الشیء و تصور و تصدیق و …نیست، آن علم نورى است كه احاطه دارد بر همه جا، فقط چشم دل باید باز باشد، هر كسى به قدر خودش كه چشم بصیرت داشت از آن نور استفاده مى‌كند، استضائه مى‌كند، یستضیئون بنور العلم. یك عده هم هستند لم یستضیئوا بنور العلم، این علم، علم موهبتى لدنّى اسمش را مى‌گذاریم.

یك علم هم علم اكتسابى است كه خیلى از چیزها الآن براى ما تاریك است، البته تمام اشیاء روشن است، نور تمام اشیا را روشن كرده، براى اهلش همه چیز روشن است، براى من مجهول است، تاریك است، من جاهلم، او عالم است، آنى كه علم ما كان و ما یكون و ما هو كائن خدا به او عنایت كرده، به همانطورى كه عرض كردم او همه چیز برایش روشن است، دیگر بیشتر از این نمى‌خواهیم تفصیل بدهیم، اجمالش.

اما براى بنده تمام آنها مجهول است، هیچى حالیم نمى‌شود، اصلا چیزى را هم نمى‌بینم، مشاهده هم نمى‌كنم، نه این كه آن مجهولات مجهول مطلق باشند براى همه كس، آنها همه معلوم و روشن هستند، تمام حقایق اشیاء، قطرات باران، قطرات برف، قطرات دریا، حیوانات، موجودات، خداوند ممكن است علمش را به یك ملكى بدهد كه عدد قطرات باران را بداند، كارى ندارد كه، تا برسد به آن كسى كه فرمانده‌ى مَلَك است كه ملك به اختیار اوست، حالا آنها را نمى‌خواهیم خیلى وارد بشویم. خوب این یك علم است.

یك علم هم علم اكتسابى است، علم اكتسابى همینى است كه ماها باید برویم زحمت بكشیم، زانو بزنیم در خانه‌ى انبیا، زانو بزنیم در خانه‌ى اوصیاى انبیا، در عصر غیبت در خانه‌ى بزرگان، علمایى كه دیشب عرض كردم كه امام زمان عجل الله فرجه، حضرت ولى الله اعظم ارجاع داده شیعه را، ضعفاى شیعه را، به علما و فقهاى شیعه دیگر، باید در خانه‌ى آنها برویم چیز یاد بگیریم.

“از مجموعه بیانات عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی”

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا