صحبت ما سر علم الهی است، آن علمى كه مثل چراغ یسعی نورهم بین أیدیهم، جلوى آدم را روشن كند، راه را از چاه انسان تشخیص بدهد، و آن علم زیر بال انسان را بگیرد و نگذارد هلاك شود، آن علم، علمى كه ینتفع به، كه انسان از آن استفاده كند؛ یعنى علمى كه با عمل باشد، بحث در آن علم است، كه به سراغ او داریم مىرویم، بلكه خداوند تبارك و تعالى به لطف و عنایت خودش یك ذرهاى، یك مقدارى از آن علم كه نور است، نور یقع فى قلب من یرید الله أن یهدیه كه به ما عنایت كند!
حرف زدن زیاد فایده ندارد، حرف شنیدن زیاد فایده ندارد، یاد گرفتن زیاد فایده ندارد، یك مطلب اگر انسان درست بفهمد… یاد گرفتن، غیر از فهمیدن است، ممكن است بنده خیلى از چیزها را یاد داشته باشم، اما نفهمیده باشم، یعنى آن علم وارد قلب نشده باشد و روح انسان تلقى آن علم را نكرده باشد، و شاهدش هم این است كه انسان را بر عمل وادار نمىكند.
مثلا علمش را یاد گرفتهام كه غیبت حرام است، از معاصى كبیره است، و لا یغتب بعضكم بعضا أ یحب أحدكم أن یأكل لحم أخیه میتا صریح قرآن است، گوشت برادر دینى را خوردن، غیبت معنایش آن است، صریح قرآن است، این را یاد دارم، یاد گرفتهام، علم زبانیش را دارم، خیلى هم مسأله بلدم، اما این علم، علم زبانى است.
آن علمى كه انسان را وادار بر عمل نكند، آن علم حجت است در روز قیامت بر انسان، مىگویند: مىدانستى چرا نكردى؟ این طورى است. پس ما فعلا طالب آن علمى هستیم كه ما را وادار بر عمل كند، از خدا بخواهیم به ما توفیق دهد!
و آن علم را اگر كسى طالب باشد باید واقعا آمادگى پیدا كند، طلب كند علم را.
معناى طلب این است كه اگر انسان مثلا از او یك چیزى گم شده باشد، مثلا یك فرزند كوچكى، اولادش گم شده باشد، این در طلب آن گمشدهى خودش هست، ببینید چكار مىكند؟ حواسش تمام متوجه این است، اینجا بدو، آنجا بدو، از این سؤال كن، از آن سؤال كن! گریه مىكند، داد مىزند بچهام از دست رفت، چطور است، فلان است! این معناى طلب است، طالب علم معنایش این است.
یعنى واقعا انسان طالب باشد، واقعا در صدد یاد گرفتن باشد، در صدد فهمیدن باشد، این معناى طلب علم است، عنایت مىفرمایید؟! كه ما باید طالب چنین علمى باشیم و هستیم انشاء الله كه خداوند تبارك و تعالى چنین علمى به ما بدهد!
حالا به مناسبت آن آیهى شریفه كه به زبانمان جارى شد، اگر مثلا فرض كنید علمى خدا به ما مرحمت كند كه به آن عمل كنیم، یكیش همین است كه عرض مىكنم حالا، چون آیه را خواندیم از همین الساعة كه در همین مجلس همهمان حضور داریم، نشستهایم، تصمیم قطعى بگیریم كه دروغ نگوییم، غیبت نكنیم، مىتوانیم یا نه؟ اگر توانستیم آن علم به ما داده شده، اگر نتوانستیم التماس دعا! این جورى است،بحث در این است.
الآن همین الساعة تصمیم قطعى بگیریم، حالا اولش بسم الله الرحمن الرحیم، اول مازاد تصمیم بگیریم كه دروغ نباید بگوییم، حالا دروغ را جلو مىاندازیم، آن غیبتش تمرین لازم دارد، آن مدتهایى است كه همه عادت كردهایم، اصلا مثل آب خوردن است آن كه، غیبت مثل آب خوردن است، غیبت معنایش این است كه در كسى باشد بگویى به او، اگر نباشد تهمت است.
از همین الساعة، از امشب انشاء الله اول مازاد تصمیم قطعى بگیریم كه دروغ نگوییم، اگر توانسیتم بدانیم كه خداوند تبارك و تعالى به ما عنایت فرموده و از آن نور علم مرحمت كرده، آن علمى كه صحبتش را مىكردیم، هى تكرار نكنیم، آن علم، نه علم زبانى ، كى نمىداند كه دروغ حرام است؟! از معاصى كبیره است؟! مگر نمىدانیم؟!
كه روایت دارد كه اگر كسى دروغ بگوید بوى گندى از دهان او ساطع مىشود به طرف آسمان، از بوى گندش تمام ملائكه متأذى مىشوند، آن بو حس نمىشود، اثر او حس نمىشود، لكن او یك اثرى در باطن و در ملكوت عالم دارد كه بوى گندش را ملائكه مىفهمند، ناراحت مىشوند و لعنش مىكنند. بعضى روایات دارد كه هفتار هزار ملك لعنش مىكنند. این طورى است دیگر.
علم زبانى كه بدرد نمىخورد، ما كه از اسرار دین اطلاع درستى نداریم، این محرمات، مهلكات، منجیات، خداوند تبارك و تعالى كه با بندگانش عناد ندارد كه حرام كند، غیبت نكنید! دروغ نگویید! فلان كار را نكنید! از آواز خوش پرهیز كنید! مگر دشمنى دارد با بندگانش؟! عناد كه ندارد، این كه مىفرماید: از این آواز، از این صوتهاى لهو و لعب اجتناب كنید، این را حرام كرده، معنایش مىدانید چیست؟
در روح انسان اثر مىگذارد، تاریك مىكند قلب را، این معاصى این طورى است، ظلمانى مىشود قلب، تاریك مىشود و این از لیاقت رفتن بهشت ـسادهاش مىافتد، لایق نیست، بهشت عالم نور است، ظلمت را كه آنجا راه نمىدهند، این كه مىفرماید حرام است معنایش چیست؟
ما علم زبانى داریم، بعضى از ما، كه آن حرام است، البته حرام است، همین یك كلمه حرام را شنیدهایم دیگر، اما این حقیقتش چیست؟ باطن این چیست؟ این زهر هلاهل است، آتش جهنم است، باطنش این چنین است، در روح انسان چه اثر مىگذارد؟! اینها را كه نفهمیدهایم.
از خدا بخواهیم، تكرار مىكنم، خداوند تبارك و تعالى علم بدهد به ما، علم، علم! آن علمى كه صحبت او را مىكنیم، ما بحثمان عمده در همین جهت است، صحبت زیاد فایده ندارد.
در این چند شب كوتاه و مختصر بلكه از خداوند تبارك و تعالى بتوانیم یك مثقال، یك ذرهاى از آن نور علم به ما عنایت كند كه مارا وادار به عمل كند!
“از مجموعه بیانات عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی”