و اما من خاف مقام ربه، قیام پروردگار! پروردگار عالم همه جا حاضر است، كانّه روى سر آدم ایستاده است! كه انسان واقعا خدا را روى سر خودش ببیند! مقام به معنى منزلت و عظمت ممكن است باشد، و ممكن است مصدر میمى باشد، یعنى “من خاف قیام ربه على نفسه” ببیند خدا را روى سرش ایستاده، العیاذ بالله! او جسم كه نیست لكن همه جا هست!
كسى كه از مقام عظمت خدا بترسد و معصیت او را نكند و نهی النفس عنى الهوی، این لازمهى خوف است، از خدا كه ترسید این نفس اماره را از هوا پرستى جلوگیرى مىكند، خدا پرستى مىكند، معنى عبودیت و بندگى را مىفهمد چیست، این إن الجنه هی المأوی.
كسى كه این طور معتقد باشد كه خداى عالم حاضر است و ناظر است، كانّه روى سر آدم آماده است، آن وقت بترسد از خداى خودش و معصیت نكند!
فان الجنه هی المأوی، خداوند عالم خبر قطعى داده و وعدهاش هم خلف ندارد كه این آدم مأوى و مسكن او بهشت است.
علم به این آیهى شریفه دو جور است: یكى فقط لقلقهى زبان است، همان معنایش را یاد گرفته، مفهومى و… علمش علم زبانى است، از زبان رد نشده است.
كسى دیگر هست كه علمش علم واقعى است، وارد قلب شده و روحش این را قبول كرده، واقعا معتقد شده كه از خدا باید ترسید، این آدم الجنة هی المأوی!
“از مجموعه بیانات عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی”